پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر- 6 تا 12 تیرماه به نام «هفته حقوق بشر امریکایی» نامگذاری شده است. بر خلاف آنچه دولت این کشور سعی دارد چهرهای زیبا از ایالات متحده به جهانیان نشان دهد اما هر روز مصادیق روشنی از جامعه امریکایی بروز و نمود مییابد که چهره خشن و نظام سرمایهداری را در این کشور به نمایش میگذارد.
«حمیدرضا غلامزاده نطنزی»، کارشناس مسائل آمریکا و بینالملل در گفتوگو با پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر مصادیق نقض حقوق بشر امریکایی در داخل این کشور را برای ما تحلیل و تشریح کرده که مشروح آن را در ادامه میخوانید.

چند نمونه از مصادیق حقوق بشر امریکایی را تشریح بفرمایید؟
حقوق بشر امریکایی مصادیق و نمونههای بسیاری دارد که از جمله آنها میتوان به برخورد با سیاهپوستان و مهاجران و تبعیض جنسیتی و همچنین بردهداری مدرن اشاره کرد.
معمولا وقتی صحبت از نقض حقوق بشر در امریکا به میان میآید، اولین مصداقی که به ذهن خطور میکند بحث نژادپرستی است که قطعا یکی از مصادیق بارز و مهم نقض حقوق بشر در امریکا است. منتهی این ظاهر ماجرا است ولی در باطن موارد بسیار عمیقتر و شدیدتری وجود دارد که بیشتر شامل اقلیتهای نژادی میشود.
مثلا بحث فقر، بحث بهداشت و سلامت و .. مواردی است که نقض حقوق بشر امریکایی را به درستی به تصویر میکشد. در مورد سیاهپوستان، رنگین پوستان، سرخ پوستان و لاتینتبارها بیشترین موارد نقض حقوق بشر صورت میگیرد. علی ایحال مورد به مورد اگر بخواهیم به آن بپردازیم بحث اجحاف کلی و سیستماتیک و سیستمیک علیه نژادها در ایالات متحده امریکا بسیار نمود روشنی دارد. نقض حقوق بشر فقط مختص سیاهپوستان نمیشود و هر نژاد دیگری غیر از سفیدپوستان را شامل میشود. این اواخر به خصوص دو سه سال اخیر بحث حمله به آسیاییتبارها پس از شیوع کرونا که این ویروس را چینی معرفی کردند حمله آمریکاییها به آسیاییتبارها بسیار افزایش پیدا کرد حتی به مرگ بسیاری از انسانها انجامید.
یکی دیگر از مصادیق بارز نقض حقوق بشر در امریکا، بحث استفاده بیش از حد پلیس از زور و بحث پلیسی شدن ساختار و حاکمیت امریکا است. این موضوع به گونهای است که ارتش امریکا تجهیزاتی را که نمیخواهد به نیروی نظامی میدهد! تجهیزات نظامی را که ماهیت آن مشخص است وقتی مستعمل میشود به پلیس واگذار میکنند و پلیس به شدت مسلح، بیش از حد مجهز و مسلح میشود و در عمل نحوه برخورد پلیس امریکا و آموزش و استفاده آنها از این تجهیزات نظامی در اعمال زور علیه مردم و اقلیتها بروز و نمود مییابد.
به همین دلیل آموزشهای پلیس آمریکا نظامی است مثال بارز آن قتل «جورج فلوید» سیاهپوست معروف است که با فشار زانو بر گردن خفه شد؛ این تکنیکها نظامی است و نباید به پلیس شهری آموزش داده شود. تکنیک پلیس امریکا تکنیک ارتش اسرائیل است. پلیسی شدن حکومت یکی از مواردی است که در یکسال اخیر در جریان ماجراهای انتخابات، فلوید و کرونا به دفعات در ایالات متحده دیده شده است. این همه تنها گوشهای است از اعمال زور پلیس امریکا علیه مردم و به ویژه اقلیتهای نژادی.
موضوع دیگری که باید به آن اشاره کنم بحث انتخابات امریکا است. هر فردی در امریکا سابقه سیاسی داشته باشد حق رای از او سلب میشود و دیگر نمیتواند مشارکت سیاسی داشته باشد. درصد زیادی از سیاهان حق رای خود را از دست میدهند و عملا در جامعه نقشآفرینی ندارند.
یکی دیگر از مصادیق نقض حقوق بشر موضوع منطقه بندی جغرافیایی در حوزههای رای گیری است یعنی رای گیری در محدوده خاصی صورت میگیرد و مردم یک محله نمیتوانند در یک محله دیگر رای بدهند به همین دلیل بسیاری از مردم حق تعیین سرنوشت خود را از دست می دهند. همچنین موضوع کاندیدا شدن نیز پروسهای مادی دارد و پول و ثروت حاکم بر این ماجرا است . اگر کاندیدایی پول نداشته باشد نمیتواند وارد ساختار سیاسی امریکا بشود. نمونه بارز این موضوع «الکساندرا اوکازیو کورتز» است که پیش خدمت رستوران بود و به دلیل اینکه ثروتی نداشت و از محله فقیرنشین بود پای پیاده در هر خانهای میرفت و برای خودش تبلیغ میکرد. او یک استثنا است و نمادی از یک جامعهای که در آن تبعیضنژادی و اقتصادی نهادینه شده است.
در بالا اشارهای داشتید به تبعیض جنسیتی در امریکا، در این رابطه کمی بیشتر توضیح دهید؟
«مارتین لوترکینگ» رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکاییهای آفریقاییتبار، وقتی دهه 60 در سخنرانی معروف خود به "رویای آمریکایی" در واشگتن اشاره کرد یکی از رویاهایی که داشت بحث برابری دستمزد زن و مرد بود. برابری نژادی که کینگ در آرزوی آن بود هنوز هم در این کشور اتفاق نیفتاده. باراک اوباما در پنجاهمین سالگرد لوترکینگ به این موضوع اذعان کرد که این اتفاق هنوز نیفتاده و تبعیض جنسیتی هنوز در امریکا وجود دارد.
این تبعیض به گونهای است که اگر یک مرد با شرایط برابر با یک زن یک دلار حقوق بگیرد زن 70 سنت حقوق میگیرد. در امریکا چیزی به نام مرخصی زایمان اصلا وجود ندارد. امریکایی ها حتی از استخدام زنانی که میخواهند باردار شوند خودداری میکنند و اگر بفهمند که زنی باردار است او را اخراج میکنند. موضوع دستمزدها یک طرف است و موضوع امنیت شغلی هم یک طرف دیگر.
بردهداری مدرن نظام سرمایهداری درخصوص زنان، صنعت مد و صنعت سرگرمی که از زنان بهرهبرداری جنسی میکند تمامی طراحی شده توسط یک ساختار نظام سرمایهداری اقتصادی است که به زن به عنوان یک کالا و ابزار پولسازی نگاه میکند. از مجلات جنسی و پورونوگرافی ، مد و فشن گرفته تا بارها، کلوبها و باشگاههای شبانه روزی که منشا فساد هستند زن را به عنوان یک کارگر جنسی میبینند و از او استفاده میکنند. در امریکا تن فروشی و ترویج آن به عنوان یک شغل دیده می شود. ساختار سرمایهداری در آمریکا بر این باور است که بدن ابزاری است که تولید ثروت میکند یک زمانی با علم، یک زمان با پول و مهارت و یک زمانی با بدن زنان.
زنان هم به عنوان یک شهروند مانند سایر شهروندان در جامعه سرمایهداری باید در گردش اقتصادی کمک کنند و بتوانند برای تهیه غذا و هزینههای آب و برق و ... پول پرداخت کنند و این دلیلی است که این نظام سرمایهداری تن فروشی و فساد را تطهیر می کند.
با این تفاسیر نوع نگاه جامعه امریکایی به مهاجران و کارگران نیز سودمحور است؟
بله همینطور است. بحث حاکمیت شرکتها بر جامعه در امریکا مطرح است که عملا جامعه این شرکت ها به دلیل منافع زیاد اقتصادی، سیاست، فرهنگ و اقتصاد جامعه امریکا را مدریت میکنند. در ایام کرونا که خیلی از مردم کار خود را ازدست دادند، شرکت های بزرگ سودهای چند برابر معمول به دست آوردند و این سودها را حتی با کارگران خود شریک نشدند. این قسمتی از بیگاری کشیدن از جامعه کارگری در امریکا است که در چارچوب نقض حقوق بشر گنجانده میشود.
سال گذشته یکی از کارمندان شرکت بزرگ آمازون به دلیل بیماری مادرش مرخصی ساعتی میگیرد و به ملاقات مادر در حال مرگش میرود چون کمی دیرتر به شرکت برمیگردد اخراج میشود؛ در امریکا انسانیت موضوعیت ندارد و شرکتها و حاکمیت تنها به قوانین خشک و غیرانسانی یعنی تولید پول و ثروت بها میدهند.
یکی دیگر از موضوعاتی که در جامعه امریکایی از اهمیت برخوردار است و مهاجران را پذیرش میکنند دو دلیل دارد یکی استفاده و بهره از مهاجران نخبه علمی برای دانشگاهها است چون این دسته از مهاجران تحصیلات اولیه را در کشور خود گذرانده اند و امریکا بهره این علم را میبرد، در حالی که این احجاف در حق سرزمین این مهاجران است. مهاجران غیرقانونی نیز چون به صورت غیرقانونی وارد امریکا میشوند و نمیتوانند حقوق خود را احقاق کنند تبدیل به کارگرهای ارزان قیمت با حداقل دستمزد برای شرکتهای امریکایی می شوند. حداقل دستمزد در امریکا بین 2 تا 5 دلار است ولی به این کارگران ساعتی 1 یا 2 دلار پرداخت میکنند، اگر هم به آنها حقوق ندهند آنها حتی امکان شکایت هم ندارند چون غیرقانونی وارد امریکا شدند. پس تنها دلیل پذیرش این نوع از مهاجران کمک به چرخه اقتصاد امریکا است. اوضاع این کارگران به قدری وخیم است که در ایام کرونا به آنها حتی ماسک و امکانات بهداشتی و درمانی ارائه نمیدادند.
در چنین جامعه ای که اساس آن سرمایه داری است وضعیت زندان ها چگونه است؟
صنعت زندان در امریکا متعلق به بخش خصوصی است. به همان دلیل که در بالا اشاره کردم که دولت تمام بخشها را به شرکتهای پیمان کاری واگذار میکند. دولت امریکا زندانها را به پیمان کاران شرکتها واگذار کرده و به ازای هر زندانی از این شرکتها پول میگیرد، به همین دلیل صاحبان این شرکتها با پلیس لابی میکنند تا افراد بیشتری را بازداشت کنند تا از این طریق ثروت اندوزی کنند. در نتیجه تعداد بازداشتیها بالا میرود چه با جرم و چه بی انکه جرمی مرتکب شده باشند.
همانطور که چندین مورد افشاگری در امریکا در این خصوص صورت گرفت که افراد بی گناه پس از 45 سال و یا کمتر و بیشتر از زندان آزاد شدند. نکته مهم این است که افراد بدون گناه حبس کشیده اند بی آنکه پس از آزادی حق خسارت گرفتن داشته باشند. این بازداشتها در جامعه سیاهان و اقلیت های نژادی چندین برابر سفیدپوستان است . طبق آمار از هر 3 مرد سیاه یک سفید پوست زندان میافتد. در نیویورک قانونی اجرا میشود که پلیس به هر کس مظنون شود میتواند او را بازداشت کند که البته میزان بازداشتها در سیاهپوستان دو برابر است چون سیاهپوستان را از اساس خلافکار فرض میکنند مگر اینکه خلافش ثابت شود، ولی در مورد سفیدپوستها اینطور نیست. لذا اجحاف زیادی در برخورد با سیاهان و اقلیتهای نژادی در امریکا میبینیم.