بیتردید بهترین گواه برای مردود بودن اتهامات ضدایرانی از جانب پرچم داران دروغین حقوق بشر، سکوت مرگبار آنان در برابر تروریستهای دولتی است. جامعه بشری و نسل حاضر، به مدد ارتباطات جمعی و آگاهیهای عمومی، به زوایای رفتار مزورانه و استانداردهای دوگانه لیبرالیسم واقفاند و در عصر جدید به مدد هوشمندی مردم جهان، عرصه بر اینگونه موجسواریها تنگ خواهد شد.
حسین کنعانی مقدم کارشناس مسائل بین الملل در یادداشتی با عنوان حقوق بشر و تروریسم دولتی، موضوع دوگانگی حقوق بشر در عرصه بینالمللی را مورد بررسی قرار داده و نوشته است : ایران از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و برهم خوردن معادلات غرب، آماج کینهتوزیهای نظام سلطه و پیادهنظام داخلی و خارجی آن در طول حوادث تروریستی متعدد بوده است. درحالیکه آمریکا و شرکایش در منطقه با تجهیز گروهک منافقین و سپس پناه دادن به آنها، فضای کشور را متشنج کرده و بیش از 17 هزار نفر قربانی تروریسم منافقین شدند، این سریال شوم با ترور سردار سلیمانی و شهید محسن فخری زاده تا همین اواخر ادامه یافته است. طبق آخرین موضعگیریهای کاخ سفید، تروریسم اقتصادی آمریکا با تداوم سیاستهای ترامپ در جریان است و بنا بر ضابطه کلی و حاکم بر واشنگتن، این رویه بلاانقطاع پیگیری خواهد شد. وی در ادامه آورده است : تا پیش از سده اخیر، گروههای فعال تروریستی بهصورت جزیرهای و پراکنده عمل میکردند و هیچگاه بهصورت اکثریت، رسمیت نیافتند. به این مفهوم که سابقه نداشته یک کشور از یک گروه آدمکش و جانی بهصورت علنی حمایت کند و این پشتگرمی تا جایی ادامه داشته باشد که برای آنها ردیف بودجه کلان در نظر بگیرند و حتی به یک رژیم مستقل تبدیل کنند. آنچه امروز به نام تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی میبینیم، ناشی از اوج انحطاط و سقوط مبانی حقوق بشری است که آمریکا با عقبهای آکنده از جنایت، اقدام به جعل یک دولت اشغالگر و تروریست در منطقه کرده است. این کارشناس مسائل غرب آسیا می افزاید: در جریان فتنه شامات، تروریست پروری آمریکا با خلق تکفیریهای داعش اوج گرفت و ترامپ که در جریان اولین کمپین انتخاباتی خود، به ایجاد داعش توسط اوباما و کلینتون اذعان کرده بود، بعدها ادامهدهنده راه آنان شد. «جان بولتون»، مشاور اخراجی امنیت ملی کاخ سفید در فرازی از خاطراتش از ترامپ نقلقول کرده بود: «چرا داعش را در سوریه میکشیم؟ چرا باید داعش را به نفع روسیه، ایران و عراق بکشیم؟» این در حالی است که آمریکا با استانداردهای دوگانه، نام برخی از گروههای سفاک همچون منافقین را از سیاهه تروریسم مستثنی و برخی دیگر را مانند داعش بهعنوان گروه تروریستی تلقی کرده و در خفا وظیفه اسپانسری آنها را بر عهده دارد. این رویکرد، چیزی جز حاکمیت سیاست بر اخلاق نیست؛ خصیصهای که یانکیها ابداً بویی از آن نبردهاند. وی همچنین ادامه می دهد: علاوه بر این، آمریکا در کنار جانبداری بیپرده از تحرکات تروریستی صهیونیستها و قارونهای منطقه علیه جمهوری اسلامی، سازوکارهای حقوقی و به اصطلاح جهانی را نیز شکل داده و بهصورت پیدا و پنهان، مواضع آنها را در قبال کشورمان مهندسی میکند. نهادهای حقوق بشری یا هیچوقت موضعی علیه کارنامه سراسر نقض حقوق اقلیتها، رنگینپوستان، مذاهب و فقرا در آمریکا و کشورهای ابرقدرت نمیگیرند و یا حداکثر، انتقادی گذرا و تصنعی دارند، اما در مقابل، به جهت وامدار بودن به پدرخواندههای تروریسم دولتی، بهکرات علیه جمهوری اسلامی موضعگیری کردهاند. کنعانی مقدم در ادامه می نویسد: فقط کافی است سوگیریهای مغرضانه این سازمانها و ارگانها در قبال ایران را با سکوت معنادار آنها در برابر نقض حقوق بشر در عربستان، بحرین، رژیم صهیونیستی و کشورهای همردیف آنها مقایسه کنیم. روزنامه واشنگتنپست در گزارشی به این پارادوکس رسواکننده اشارهکرده و نوشت: «نهادهای حامی حقوق بشر به شکل فضاحت باری در برابر عربستان سکوت اختیار کردهاند. این کشور، بیشترین تعداد زندانی سیاسی در میان دولتهای منطقه خلیجفارس را در خود جایداده، بیشترین آمار اعدام را ثبت کرده و کارنامهای کاملاً غیرقابلدفاع در زمینه حقوق زنان و اقلیتهای مذهبی دارد. سؤال اینجاست که با این پیشینه، چرا روسای جمهور ما نقضکنندهترین کشور حقوق بشر در غرب آسیا را متحد راهبردی خود میدانند و با کدام منطق، مدافعان حقوق بشر بهجز مواردی که تقریباً هیچ بهحساب میآیند، به عربستان انتقاد نمیکنند؟» وی تصریح می کند: اذعان صریح این حقیقت از لسان دشمنان همان نکتهای است که ایران سالهاست از مجامع بینالمللی مطالبه میکند. آیتالله رئیسی روز گذشته با اشاره به برخی اطلاعیهها و بیانیهها تحت عنوان «دفاع از حقوق بشر» تصریح کرد: «من اخیراً از مقتل شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس آمدهام. چرا برخی کشورها و مجامع بینالمللی که امروز احساس وظیفه میکنند نسبت به یک دیپلمات ایرانی یا یک زندانی اطلاعیه بدهند، نسبت به تروریسم رسمی دولتی اظهار نظر نمیکنند؟» کارشناس مسائل بین الملل در ادامه این یادداشت آورده است: واقعیت این است که فضاسازیهای رسانهای علیه جمهوری اسلامی و سکوت در برابر فجایع حقوق بشری کوتولههای منطقه، رژیم صهیونیستی و آمریکا، در راستای فرافکنی و فقدان منطق محکمهپسند و قانعکننده است. اساساً دفاع از ترور و تروریسم بهخصوص در شکل دولتی آن، ناشی از دست رفتن حقانیت سیاسی و شکننده بودن نظام استدلال در دفاع از مشروعیت است؛ نکتهای که حلقه مفقوده واشنگتن و همه زیرمجموعههای تروریست پرور آن به شمار میآید. وی می افزاید: از سوی دیگر، قرائت موردنظر قارونهای بینالمللی از مبارزه با تروریسم – برخلاف آنچه مدعی هستند- به بروز و ظهور نفرتهای قومی، مذهبی و قبیلهای منجر شده است؛ فتنهای که سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی در جهت عکس آن و استحکام وحدت میان اهل تشیع و تسنن گام برمیداشت. عملکرد و منش آن شهید والامقام، فرامذهبی و فرادینی بود و رفتار او سایه امنیت را بر سر مسلمان و غیرمسلمان گسترده و نمادی بدون پیرایه برای حمایت از حقوق بشر بود. بیدلیل نیست که رهبر معظم انقلاب اسلامی در وصف این شهید والامقام پس از نابودسازی هسته مرکزی داعش فرمودند: «شما با متلاشی ساختن توده سرطانی و مهلک داعش، نهفقط به کشورهای منطقه و به جهان اسلام بلکه به همه ملتها و به بشریت خدمتی بزرگ کردید.» کنعانی مقدم در پایان می نویسد: بیتردید بهترین گواه برای مردود بودن اتهامات ضدایرانی از جانب پرچمداران دروغین حقوق بشر، سکوت مرگبار آنان در برابر تروریستهای دولتی است. جامعه بشری و نسل حاضر، به مدد ارتباطات جمعی و آگاهیهای عمومی، به زوایای رفتار مزورانه و استانداردهای دوگانه لیبرالیسم واقفاند و در عصر جدید به مدد هوشمندی مردم جهان، عرصه بر اینگونه موجسواریها تنگ خواهد شد.