X
GO
اخبار
تاریخ انتشار: ﺳﻪشنبه 15 آبان 1403
تعداد بازدید خبر : 6
تاریخ ثبت : چهارشنبه, 16 آبان,1403 | 10:17 ق.ظ
تاریخ انتشار : ﺳﻪشنبه, 15 آبان,1403 | 01:51 ب.ظ
تاریخ آخرین بروزرسانی : چهارشنبه, 16 آبان,1403 | 10:20 ق.ظ

بیست و دومین جلسه دادگاه منافقین/ اعلام آمادگی ۲۰۰ نفر از اعضای جدا شده سازمان منافقین برای شهادت در دادگاه

  • بیست و دومین جلسه دادگاه منافقین/ اعلام آمادگی ۲۰۰ نفر از اعضای جدا شده سازمان منافقین برای شهادت در دادگاه

بیست و دومین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات منافقین در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد.

 

به گزارش سایت ستاد حقوق بشر، بیست و دومین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، امروز سه‌شنبه 15 آبان‌ماه در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجت‌الاسلام والمسلمین امیررضا دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آن‌ها و همچنین وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) به‌صورت علنی برگزار شد.
 

قاضی دهقانی در ابتدای جلسه دادگاه گفت: این دادگاه مبتنی بر قانون آیین دادرسی کیفری و با نظر به اسناد متقن قانونی و حقوقی به ویژه قانون آیین دادرسی کیفری و قانون مجازات اسلامی که بسیاری از آن‌ها منطبق بر فقه اسلام و اسناد حقوق بشری است و با رعایت تمامی حقوق دفاع متهمین و برای محاکمه عادلانه، حتی با فرض بی‌گناهی و حفظ حقوق دفاعی آنها اقدام به برگزاری دادگاه به صورت علنی داشته است. امروز به جامعه حقوقی کشور موقعیت خاصی را که این دادگاه در حال دادرسی است گوشزد می‌کنم، ما با متهمینی روبرو هستیم که علاوه بر امکان انتخاب وکیل، برای آن‌ها وکیل تسخیری انتخاب شده و از تاریخ و نوع اتهامات به صورت واقعی مطلع شده، و برخی از متهمین به صورت رسمی بیانیه‌هایی را خطاب به دادگاه یا ریاست دادگاه بیان کردند.

در ادامه سید محمدجواد هاشمی نژاد دبیرکل سازمان مردم نهاد هابیلیان گفت: فرزند آیت‌الله سیدعبدالکریم هستم که در سال ۶۰ به شیوه انتحاری به دست منافقان به شهادت رسید. من کتابی دارم که متهم ردیف سوم این کتاب را نوشتند، در آن بیان می‌کنند ما در ایران ۵ نفر را که مقام آیت‌الله داشتند به شیوه مقدس انتحاری ترور کردیم. عکس‌های قاتلان را به عنوان اعضای سازمان مجاهدین خلق گذاشتند. 


 

پنامه مکتوب قرائت شده از سوی دبیر کل سازمان مردم نهاد هابیلیان در بیست و دومین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات گروهک تروریستی منافقین 


در ادامه امیر ملایی وکیل شکات اظهار داشت: در این راستا ابتدا به بررسی زوایای قانونی این اقدام تروریستی در حقوق داخلی و در ادامه به بررسی سایر ابعاد این اقدام تروریستی خواهم پرداخت. در ابتدای جلسه اجازه می‌خواهم از ریحانه دفتریان فرزند شهید سید عبدالحسین دفتریان از شهدای حادثه تروریستی انفجار دفتر نخست‌وزیری دعوت کنم تا در جایگاه قرار گیرد و نسبت به ایراد اظهارات و بیان شکایت خود اقدام کند. وی از قاضی اجازه خواست تا ریحانه دفتریان فرزند شهید سیدعبدالحسین دفتریان در جایگاه حاضر شود.
 

ریحانه دفتریان فرزند شهید دفتریان در جایگاه شهود قرار گرفت و گفت: سال ۶۰ حدود سه سال و نیمه بودم و دو برادر بزرگتر ۶ ساله و ۱۰ ساله داشتم، چیزی که مادرم تعریف کردند این بود که آن روز ساعت ۲ با هم صحبت کرده بودند و برای بعدازظهر با هم قرار گذاشته بودند، ما را به خانه مادربزرگمان برده بودند که ساعت ۴ بعدازظهر یکی از شاگردان قدیمی تماس گرفتند و گفتند، مطلع شدند که دفتر نخست وزیری منفجر شده است.کم‌کم زمان می‌گذرد و هیچ خبری از پدرم نمی‌توانند بگیرند و به بیمارستان‌های مختلفی مراجعه می‌کنند، به هر حال شرایط خیلی بحرانی داشتند تا اینکه فردا صبح مشخص می‌شود که پدرم در انفجار شهید شده است.
 

 ریحانه دفتریان در پاسخ به سوال قاضی در مورد سمت پدرش گفت: پدر من به نخست وزیری مامور شده بود و کار اداری انجام می‌داد و با آقای رجایی همکاری داشت. پدرم آن روز برای انجام کارهایش تا بعد از ساعت اداری می‌ماند و همزمان با این اتفاق در آسانسور محبوس می‌شوند. حجم انفجار خیلی بالا بود؛ اما برای من ابهاماتی وجود دارد، آتش‌نشانی خیلی دیر رسید، در حالی‌که تهران آن زمان تهرانی نبود که ترافیک داشته باشد. جسد پدر من سالم بوده و در آسانسور گیر می‌افتد به آسانسور ضربه می‌زند، فریاد می‌زند، اما کسی به دادش نمی‌رسد؛ که قطعا اکنون می‌توانم بگویم مسئولینی و منافقینی همراهی می‌کردند و جلو نمی‌رفتند که این اتفاق به فجیع‌ترین شکل پیش برود. چرا باید روز قبلش دقیقاً روز ۷ شهریور مامورین حراستی که آنجا بودند جمع شوند، باید ببینیم دستور مستقیم چه کسی بوده است که کسی جلو نرود.
 

وی گفت: بین ۷ تیر و ۸ شهریور، کشمیری ملعون پیش امام می‌رود و موقع بازرسی کیفش رفتار‌های غیرعادی نشان می‌دهد، اما سوال اینجاست، چرا شک نکردند؟ یا بعد از این اتفاقات نخست وزیر، رئیس‌جمهور نباید تیم حفاظتش بیشتر کار می‌کرد؟ حساب کنید، آن شبی که پدر من شهید شده بود و گفته بودند کار دفتریان بود، مادر من چه فشاری را باید تحمل کند. ابهامات زیادی وجود دارد؛ اینکه چگونه کشمیری توانسته فرار کند و کسی جلویش را نگرفته است؟ تک تک اعضای منافقین که زمینه را فراهم کردند باید پاسخگو باشند. هر موقع بررسی می‌کردم می‌دیدم که سرنخی پیدا می‌شود، و پس از اقدام برای دستگیری این افراد به فاصله چند ساعت، طرف خودکشی می‌کند. چرا این موضوع پیگیری نمی‌شود و این افراد رها می‌شوند؟ منافقی که حالا در خارج از کشور است هنوز یک منافق است و قبلا هم منافق بوده است. اگر در آن سال‌ها بررسی‌های بیشتری روی حزب انجام می‌شد شاید حادثه ۸ شهریور رخ نمی‌داد و شهید صیاد شیرازی و بقیه افرادی که تک به تک ترور شدند هنوز زنده بودند.
 

قاضی: شما فکر می‌کنید محاکمه این افراد در بازدارندگی از ترور نقش دارد؟ ریحانه : قطعا این گونه است. آن‌ها ما را نگاه و رصد می‌کنند و این باعث می‌شود از اینکه بخواهند اقدامات جدیدی انجام دهند بترسند.
 

قاضی پرسید: با توجه به مدارکی که ارائه کردید، شما از چه کسانی شکایت دارید؟ چه مطالبات و شکایتی دارید؟ریحانه: متهمین این پرونده و اقاریر آن‌ها مشخص است. مجاهدین به این جنایت اعتراف کردند و من آرزو دارم که این افراد دستگیر شده و به کشور آورده شوند و به سزای اعمال خود برسند. قاضی: دادگاه در حال استماع اظهارات شماست، اگر شکایتی دارید یا خواستار خسارت مادی و معنوی این اتفاق هستید اعلام کنید. ریحانه: لحظه به لحظه زندگی ما پر از خسارت‌های معنوی شهادت پدرم است. نبود پدر و خلا عاطفی آن به هیچ شکلی قابل جبران نیست. قاضی: رابطه شما با پدر به چه شکل بود؟
 


 

فرزند شهید دفتریان گفت: من تصاویر و صدا‌هایی را از ایشان به یاد دارم. وقتی شخصی پدرش را از دست می‌دهد تنها و بی‌پناه می‌شود. من تا همین امروز هم در خیلی جا‌ها عدم حضور ایشان را حس می‌کنم. فقدان پدر زندگی ما را متحول کرد و بخشی از وجود خود را از دست دادیم. در بسیاری از مواقع نبود پدر شرایط زندگی را برای ما سخت‌تر کرد. هیچ چیزی در دنیا جای خالی او را پر نمی‌کند. فشاری که در این سال‌ها به ما وارد شد به هیچ عنوان قابل جبران نیست و حتی اگر منافقین پشیمان شوند نمی‌توانند این فشار‌ها را جبران کنند. انتظار دارم اعضای این گروه به شکل مادی و معنوی مجازات شوند. آیا امکان دارد جزئیاتی که در این جلسه گفته شد را پیگیری کنید؟ 
 

قاضی پاسخ داد: با اراده‌ای که در دوره حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای مردم به صورت کاملا واضح و جدی شاهد هستند، پیگیری قضایی بسیاری از پرونده‌هایی که کسی تصور نمی‌کرد به هرجهتی هیچ‌گاه پیگیری شوند، انجام شد. اراده ایشان و دستگاه قضایی که همگام با ایشان در حال حرکت به سمت احقاق حق و عدالت هستند، تبیین بسیاری از موضوعات با رعایت همه قوانین است.  تمام نکاتی را که مطرح کردید بررسی می‌شود، بسیاری از این‌ها در کیفرخواست مورد تاکید قرار گرفته است. 
 

ریحانه دفتریان گفت: کیفرخواست مشخص است، من می‌خواهم اگر شما ضرورت می‌دانید به کیفرخواست پیوست شود. قاضی: هر چیزی را که مطرح کردید، تحقیق شده است و بخشی از این موارد را که نماینده دادستان هم اکنون در جایگاه حاضر می‌شوند توضیح می‌دهند، بعد اگر نکته‌ای داشتید مطرح کنید. ما مطابق قانون آیین دادرسی در حدود کیفرخواست صادره مکلف به تحقیق هستیم. طبق مواد ۳۶۷ و ۳۶۹ آیین دادرسی کیفری، نکته‌ای که با آن مواجه هستیم این است، اگر در این تحقیقات نقصی مربوط به اتهامات و وقایعی در کیفرخواست باشد، این قانون اجازه می‌دهد، دادگاه طبق نص ماده ۳۴۱، دادسرا را مکلف کند اگر تحقیقی درباره کشف حقیقت لازم است، انجام دهد.
 

وزیری نماینده دادگاه در جایگاه قرار گرفت و گفت: در مورد مسئله‌ای که خانواده شهید اعلام کردند، به دلیل اینکه سابقا چنین مسئله‌ای مطرح نشده بود تا دادسرای تهران در بحث تخلف و قصور و تقصیر احتمالی ورود کند. تمرکز دادسرای تهران رسیدگی به جنایات گروهک تروریستی و کادر مرکزی به عنوان متهمان پرونده، است. به همین دلیل رسیدگی به این مسائل نیاز به بیان است تا به آن رسیدگی شود. بعد از واقعه تروریستی نیرو‌های نظامی و کارشناسان بر روی گزارش‌دهی واقعه تروریستی و اقدامات بعد از آن تمرکز دارند و در خصوص تاخیر و زمان صحبتی نکردند و اگر خانواده شهید در این رابطه صحبتی دارند باید مطرح کنند.
 

قاضی گفت: از مبانی مهم در حق دفاع متهم است که در مواد ۶ و ۱۴ از میثاق بین‌المللی حقوق بشر نیز تاکید شده و قبل‌تر از آن، مبانی اسلامی بر آن تصریح دارد و در قانون دادرسی کیفری نیز
بر اساس همین مبانی، موادی تصویب شده و در دادگاه‌های کشور مورد استفاده قرار گرفته است. 
 

محمدی وکیل متهمان گفت: یک فرضی همواره در قتل‌هایی که در ابتدای انقلاب رخ داده مطرح می‌شد و اینطور بوده که کسی شهید می‌شده است و او را تشییع کرده و بعد کیفرخواست صادر می‌شده، اما تحلیل درستی درباره هیچ کدام از این موارد انجام نشده است. کسانی که حرف زدند نیز همین بود، الان هم محرز است که تحقیقات نواقص زیادی دارد. 
 

وی گفت: نماینده دادستان می‌گویند که قبلا نماینده شکات ایرادی نکرده بودند، در صورتی که حتما در شکواییه شان درخواستی وجود دارد و الان هم نواقص مشهود است. من خواهش می‌کنم قبل از اینکه بگوییم کار سازمان بوده یک تحقیق کامل کنیم که کار چه کسی بوده است. خانم دفتریان امروز حرف‌هایی را گفتند که من آنچیزی که در جلسات قبل به آن اشاره می‌کردم را اثبات می‌کند. فقط بحث دیر رسیدن نیست و فقط بحث گیر افتادن در آسانسور نیست، تحلیل مادرشان، قطع شدن حقوق کسی که در دفتر نخست وزیری به شهادت رسیده است. همش اتفاقی پشت سر هم بوده است؟ 
 

قاضی گفت: آقای محمدی این‌ها در جهت دفاع نیست در جهت دفاع از سازمان مطرح می‌کنید؟ منظورتان این است که کسی غیر از سازمان این اقدامات را صورت داده است؟ 
 

محمدی: قطعا همین طور است. من درباره انفجاری که آقای کلاهی رقم زده هم نظرم همین بود. تنها ادله‌ای که نماینده دادستان به آن اشاره می‌کند، فیلم خیلی مبهمی بود که از مسعود رجوی وحود دارد است.
 

قاضی گفت: کیفرخواست منظورتان است؟ خود نماینده دادستان بایستد، آیا دلایل شما درباره انفجار دفتر نخست وزیری تنها فیلمی است که تحت عنوان دیدار مسعود رجوی متهم ردیف دوم با شخصی به نام ژنرال حق گوش بوده است؟
 

نماینده دادستان گفت: اصلا اینجور نیست. البته بنده از وکیل محترم ایراد نمی‌گیرم چراکه ایشان در آن قسمتی که به نفع موکلان‌شان است که هیچ، ولی این قسمت که به ضرر آن‌هاست را نمی‌بینند. فیلم که مبهم نیست و به صراحت بیان می‌کند. نمی‌دانم کیفیت آن مدنظر ایشان است؟ 
 

قاضی گفت: غیر از فیلم و کیفیت آن شما دلایل دیگری داشتید؟ نماینده دادستان: بله، شهادت‌نامه سرهنگ بازنشسته مهدی کتیبه. شهادت یکی از ادله اثبات این جرم محسوب می‌شود. قاضی : آقای وکیل ببینید یک زمانی سر ارزش اثباتی و یک زمانی در مقام دفاع است. ببینید اگر به موضع تفهیم اتهام رسیدید، همین نکته را که بنده به عنوان رئیس دادگاه روی آن تاکید می‌کنم و آن بحث بی‌طرفی دادگاه است، حتی تفهیم اتهام در قانون آیین دادرسی کیفری به معنای مجرم شناختن متهم نیست چراکه اگر دفاع موثری از سوی وکلای متهمان صورت بگیرد براساس آن دفاع، هر یک از ارکان سه‌گانه جرم، ماده یا قانون، منحل شده و یا دچار اختلال شود ممکن است دادگاه براساس آن دفاع موثر، (علیرغم تفهیم اتهام) موضع قانونی دیگری را اتخاذ کند. شما بحث‌تان به ارزش اثباتی دلیل دادستان کشیده شد. 
 

قاضی ادامه داد: در جلسه قبل وکیل شاکی نکاتی را درباره واقعه ۸ شهریور و اظهارات برخی از اعضای جدا شده در دادگاه مطرح کرده است که برخی از نکات دیگر، همه این‌ها ممکن است از جانب شما که حق دفاعی متهم برعهده شماست، مورد خدشه قرار بگیرد، به شما حق داده خواهد شد. نماینده دادستان: مورد بعد شهادت محمدحسین سرورالدین از دانشگاه تبریز است که ایشان هم در صفحه ۲۵۲۹ الی ۲۵۳۹ شهادت خود را اعلام کردند. عضو جدا شده مهرداد تقی پور شهادت دادند و اظهاراتشان درخصوص اقرار مسعود رجوی در جلسات متعدد به اجرای این اقدامات تروریستی توسط سازمان را اعلام کردند. ابراهیم خدابنده که اینجا تشریف آوردند. فقط در زمان تحقیقات مقدماتی ایراهیم خدابنده مواردی را مطرح کرده که فقط آن را خدمت‌تان ارائه کنم. اقرار در جلسات متعدد و بویژه جلسه توجیهی در پاریس ۲ سال بعد از انفجار، اقرار در نشست توجیهی در عراق و اشاره به عدم تروریستی اعلام شدن سازمان توسط آمریکا علی‌رغم اطلاع از انجام این اقدام تروریستی. این اظهارات مسعود رجوی است: چرا زمانی که ما ۷ تیر را به وجود اوردیم و ۸ شهریور را انجام دادیم آن‌همه ترور را در داخل ایران داشتیم امریکا به ما تروریست نگفت؟ اما حالا که ۱۰ سالی است که هیچ عملیاتی انجام نداده‌ایم، یادش افتاده که ما تروریست هستیم. مسعود رجوی در یک نشست محدود، مسعود کشمیری را بلند کرد و به همه معرفی کرد که عامل انفجار دفتر نخست وزیری بوده است. کشمیری که به باقر امینی معروف بود، خواهان جدایی و رفتن به اروپا بود که مسعود با معرفی او می‌خواست ترس در دلش بیاندازد که نهایتا او جدا شد و در شهر کلن آلمان مستقر شد (جلد ۱۵ ص ۱۹۲۶ و جلد ۱۶ ص ۱۹۶۱ الی ۱۹۶۳). تحقیقات دیگری هم که از خواهر مسعود کشمیری انجام شده نشان دهنده کشف سلاح از منزل وی است و فعالیت‌های ایذایی، سیاسی و در راستای منافع تفاق از سوی همسر و برادرزن‌های او وخودش است. رضا کیوان‌زاد، درباره کشف انبار مهمات در منزل کشمیری و لو رفتن او شهادت داده است. اظهارات علی اکبر تهرانی هم به عنوان شاهد در پرونده ثبت شده است.
 

محمدی وکیل شکات گفت: بعد از این بوده که این جنایت‌ها اتفاق افتاده و این بسیار متفاوت است. تمام نگرانی من این است که به عنوان آمرین و شرکای این افراد هیچگاه شناسایی نشوند. من تقاضا دارم تحقیقات در این زمینه ادامه پیدا کند.قاضی: آقای خدابنده در جایگاه قرار گیرد.


ابراهیم خدابنده گفت: نفوذی سازمان ۲ نوع بودند، یکی کسانی از سازمان بودند به او ماموریت می‌دادند طبق آموزش‌های سازمان در جایی عملیاتی انجام دهد که کار سختی بود و گروه دوم کسانی بودند که عضو یک سازمان و ارگانی بودند و سازمان آن‌ها را جذب می‌کرد که این کار راحتی است. در مورد کلاهی و کشمیری زمانی که به عراق آمدند و در رادیو کار کردند، اطلاعات زیادی از سازمان مجاهدین نداشتند که نشان می‌دهد از قبل عضو سازمان نبودند و جذب آن شدند، اما زمانی که عملیات را انجام دادند با دستور سازمان بوده است. با توجه به اظهارات وکیل متهمین، قابل ذکر است که تمام اتهاماتی که در این دادگاه عنوان شده توسط رسانه گروهک منافقین تایید شده و حتی به انجام این کار‌ها افتخار می‌کردند.
 

امیر ملایی وکیل شکات در ادامه گفت: در بررسی زوایای قانونی اقدامات این گروهک تروریستی قابل ذکر است که ماده ۱ قانون الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون سازمان کنفرانس اسلامی جهت مبارزه با تروریسم بین‌المللی مصوب هفتم دی ماه سال ۱۳۸۷ در خصوص اصطلاح تروریسم اعلام کرده: تروریسم به هرگونه عمل خشونت‌آمیز یا تهدید کننده اطلاق می‌شود که علی‌رغم مقاصد و انگیزه به منظور اجرای طرح جنایی فردی یا گروهی که با هدف ایجاد رعب بین مردم و تهدید و آسیب رساندن یا به خطر انداختن جان، حیثیت، آزادی‌ها، امنیت یا حقوق آن‌ها یا به خطر انداختن محیط زیست یا هرگونه تاسیسات و اموال عمومی و خصوصی، اشتغال و تصرف آن‌ها، به خطر انداختن منابع ملی یا تاسیسات بین‌المللی یا تهدید ثبات و تمامیت ارضی وحدت سیاسی حاکمیت کشور‌های مستقل انجام گیرد.همچنین در بند سوم ماده مذکور در خصوص جرم تروریستی مقرر می‌دارد اصطلاح تیم تروریستی به معنای ارتکاب، آغاز و یا مشارکت در هر جرمی است که به منظور تحقق هدف تروریستی در هر یک از کشور‌های متعاهد یا علیه اتباع دارایی‌ها و منافع آن کشور و تاسیسات یا اتباع خارجی مقیم آن که مطابق با قوانین داخلی آن کشور شمول مجازات قرار گیرد صورت می‌پذیرد. همچنین بند پ ماده ۲ قانون مذکور اعلام می‌دارد در اجرای مفاد این کنوانسیون جرایم زیر حتی با انگیزه سیاسی، جرایم سیاسی محسوب نخواهد شد.

 ۱- تعرض به پادشاهان و رؤسای کشور‌های متعاهد یا اجداد، همسران و اولاد آنها

۲- تعرض به ولیعهد‌ها یا معاونان رئیس جمهور‌ها یا معاونان روسای دولت‌ها در هر یک از کشور‌های متعاهد

۳- تعرض به اشخاصی که از مصونیت‌های بین‌المللی برخوردار هستند از سفرا و دیپلمات‌ها کشور‌های متعاهد

۴- قتل عمد یا سرقت با اعمال زور علیه مقامات یا افراد و وسایل حمل و نقل و ارتباطات

۵- تخریب و اتلاف اموال عمومی و اموال که برای خدمات عمومی استفاده می‌شود حتی اگر متعلق به کشور متعاهد دیگری باشد

۶- جرایم ساخت، قاچاق و نگهداری سلاح و مهمات و مواد منفجره و مواد مشابه که به منظور ارتکاب اقدامات تروریستی تهیه می‌شود.
 

بر اساس مقرره قانونی فوق، اقدام تروریستی گروه منافقین در به شهادت رساندن رئیس‌جمهور و نخست وزیر، حتی با انگیزه سیاسی نیز از مصادیق اقدام تروریستی بوده و از شمول جرایم سیاسی خارج خواهد شد. شاید بتوان گفت که بهترین معادل تعریف تروریست در فقه و قانون مجازات اسلامی تعریف و معنای محاربه و افساد فی الارض است. ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ در خصوص افساد فی الارض بیان می‌کند: هر کس به طور گسترده مرتکب جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد و یا جرایم علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور، نشر اکاذیب، اخلال در نظام اقتصادی کشور، تخریب، پخش مواد سمی و میکروبی و خطرناک، یا دایر کردن مراکز فساد و فحشا یا معاونت در آنها شود به گونه‌ای که موجب اخلال در نظم عمومی کشور ناامنی یا ورود خسارت عمده به تمامیت جسمانی افراد یا اموال عمومی و خصوصی و یا سبب اشاعه فساد و فحشا در حد وسیع شود مفسد فی الارض محسوب و به اعدام محکوم می‌شود.
 

ملایی گفت: به نظر می‌رسد اقدام گروهک تروریستی منافقین در انفجار دفتر نخست وزیری در تاریخ ۸ شهریور سال ۱۳۶۰ از جمله مصادیق اقدام تروریستی بوده و از مصادیق صدر ماده ۲۸۶ در خصوص عنوان مجرمانه به فساد فی الارض یعنی جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد، جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور و تخریب به صورت گسترده و همچنین مصادیقی از ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی یعنی عنوان مجرمانه محاربه می‌باشد.از سوی دیگر اقدام گروهک منافقین در اقدام تروریستی شهریور ماه سال ۶۰ که منجر به جنایت علیه تمامیت جسمانی علیه چهار تن که از مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران و افراد تاثیرگذار بوده‌اند و همچنین یک نفر عابر پیاده و در نهایت منجر به شهادت آنان شده است یعنی بمب‌گذاری و انفجار دفتر نخست‌وزیری از فجیع‌ترین و وحشتناک‌ترین نوع اقدامات تروریستی نسبت به اقداماتی همچون تیراندازی و حمله مسلحانه می‌باشد.موضوع دیگری که در بررسی ابعاد تروریستی اقدام گروهک منافقین در انفجار دفتر نخست وزیری باید به آن توجه کرد شخصیت و جایگاه قربانیان این اقدام تروریستی است که طی این اقدام تروریستی دو تن از عالی‌ترین مقامات جمهوری اسلامی ایران که در زمان خود به عنوان رئیس جمهور و نخست وزیر، پس از جایگاه رهبری عالیترین مقام نظام جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شدند همچنین از افراد شاخص و تاثیرگذار از حیث علمی و اجرایی در کشور بودند به شهادت می‌رسند.
 

همچنین در این اقدام تروریستی سرهنگ وحید دستجردی ریاست شهربانی کل کشور، سید غلامحسین دفتریان مدیر کل مالی دفتر نخست وزیر و یک نفر شهروند عادی و عابر پیاده به نام خانم خدیجه بیگم آل احمد که در بیرون ساختمان در حال عبور بوده نیز به شهادت می‌رسند. بی‌شک شهادت این افراد علاوه بر اینکه موجب داغدار شدن خانواده‌ها و بستگان ایشان شده و خسارت جبران ناپذیری را به ایشان وارد کرده است و ضربه شدیدی را به جمهوری اسلامی ایران وارد کرده خسارت‌های ناشی از آن تا سالیان سال تاکنون بر پیکره نظام مقدس محسوس است. در راستای بررسی بیشتر این واقعیت تروریستی از محضر دادگاه محترم اجازه می‌خواهم تا آقای مصطفی مهذب که در زمان حادثه از مدیران دفتر نخست وزیری بودند و در روز حادثه در محل حضور داشتند به عنوان یکی از شهود این واقعه در جایگاه قرار گرفته و نسبت به ارائه توضیحات در این خصوص اقدام کنند.

در ادامه مصطفی مهذب به عنوان شاهد در جایگاه حاضر شد و گفت: از دیرباز من و محمدحسین دفتریان جز ذی‌حسابان وزارت دارایی بودیم. در زمانی من ذی‌حساب مدیر کل دفتر شهید رجایی و شهید دفتریان مدیر کل حساب دفتر نخست وزیری شدند، در روز حادثه من در قسمت غربی ساختمان که ساختمان کهنه و فرسوده‌ای بود در طبقه دوم در خیابان پاستور بودم. مشغول کار بودم که حدود ساعت ۳ صدای انفجار را شنیدم از پله پایین آمدم و شعله‌های آتش را دیدم. آقای دستجردی را دیدم با برانکارد به حیاط آوردند و کاملا سوخته و گوشت‌های دستش آویزان بود. حدوداً تا زمان ساعت ۸ شب من در آنجا حضور داشتم از افراد شنیدم که کسی در آسانسور محکم ضربه می‌زند و ندیدم کسی کمک کند، می‌گفتند برق قطع شده و کسی نمی‌تواند کمک کند. شهید دفتریان به قدری منظم و دلسوز بودند که قبل از انفجار آمده بودند، چند چک را به امضای نخست وزیر برسانند که با ورود به آسانسور در همان زمان انفجار انجام و محبوس و در اثر دود و شدت انفجاز شهید می‌شوند که فردای آن روز ما متوجه شدیم، گفته بودند شهید دفتریان بمب‌گذاری کرده، اما فهمیدیم در حال فراری دادن کشمیری بودند و به کسی تهمت زده بودند که در حال خدمت بود.
 

وی در پاسخ به این سوال قاضی که چرا کسی اقدام به باز کردن آسانسور نکرد خود شما چطور؟ اقدامی نکردید؟ گفت: این کار نظامی و تخصصی بود. قاضی از وی پرسید شما به خاطر دارید که آتش‌نشانی چه زمانی رسید؟وی گفت: برای خاموش کردن آتش، آنجا نه نظامی و نه متخصصی بود که این کار را انجام دهد، حدود سه ربع تا یک ساعت طول کشید تا آتش‌نشانی برسد.قاضی پرسید: نزدیکترین ایستگاه آتش‌نشانی به شما کجا بود؟ آیا مسئول حراست یا حفاظت فیزیکی در ساختمان بود؟ وی گفت: به طور کلی ۵ یا ۶ نفر بودند که ورود را کنترل می‌کردند. اما من نمی‌شناختم که مسئول این کار چه کسی است.قاضی گفت: شما اطلاع داشتید که چه کسی انفجار را به عهده گرفته است؟وی گفت: همان شب گفتند آقای دفتریان، اما بعد از این اتفاق و تشییع جنازه همه جا اعلام شد که مسئول سازمان مجاهدین خلق و آقایی به اسم کشمیری که خود را به آقایان رجایی و باهنر نزدیک کرده بود. وی در پاسخ به این سوال قاضی که شما آقای کشمیری را می‌شناسید گفت: خیر، من ایشان را نمی‌شناسم و شنیده‌ها را می‌گویم. مصطفی مهذب گفت: من ۶ سال در دفتر نخست وزیری بودم. قاضی پرسید: شما به یاد دارید که دستور داده باشند که نیرو‌های حفاظت جمع شوند؟ مهذب پاسخ داد: خیر.قاضی پرسید: در آن زمان غیر از نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور کسی دیگری داخل ساختمان بود؟ مهذب گفت: حدود ساعت ۳ بعدازظهر روز یکشنبه ۸ شهریور که محوطه شلوغ شد پیکر آقای شهید دستجردی را دیدم.قاضی پرسید: وقت اداری چه زمانی تمام می‌شد؟
 

مهذب گفت: حدود ۳ تا ۳ نیم ساعت کاری تمام می‌شد. کارمندان داخل ساختمان بودند. ما در بخش قدیمی ساختمان بودیم. اداره در آن زمان تعطیل نشده بود. امواج انفجار روی دیوار ساختمان ما آسیبی نزد، اما ساختمان جدید که منفجر شد یکپارچه آتش بود. قاضی پرسید: غیر شما افراد دیگری هم در ساختمان بودند؟مهذب پاسخ داد: بچه‌های جامعه اسلامی وزارت دارایی بودند.قاضی گفت: بعد از انفجار‌ها نظارت در مورد تردد‌ها در ساختمان ریاست‌جمهوری شدید‌تر شده بود؟مهذب گفت: بله نظارت شدیدتر شده بود.
 

وزیری نماینده دادستان در ادامه گفت: همان کشوری که در واقع حامی این گروهک تروریستی محسوب می‌شود یعنی آمریکا در دو سندی که منتشر کرده یعنی گزارش اف‌بی‌آی سال ۲۰۰۴ و گزارش سالانه تروریسم در سال ۲۰۰۶ به صراحت عنوان کرده که اجرای این اقدام تروریستی توسط گروهک منافقین صورت گرفته است، آمریکا سالانه گزارشی منتشر می‌کند و در آن گزارش سالانه گروه‌های تروریستی را به‌روز رسانی می‌کند یک لیست اعلام می‌کند و می‌گوید این‌ها گروه‌های تروریستی محسوب می‌شوند و در لیست سیاه ما قرار دارند، برای هر گروه یا سازمان تروریستی هم یک سری اقدامات می‌آورند که اکثر کشور‌ها به خصوص آمریکا به عنوان اقدامات تروریستی قبول دارند و این اقدامات شامل وحشت افکنی، اخلال شدید در نظم عمومی و هدف قرار دادن غیرنظامیان و افراد تحت حمایت دیپلماتیک است که در این دو گزارش به صراحت گروهک تروریستی منافقین را عامل این جنایت معرفی می‌کند.
 

هادی شبانی از اعضای جدا شده سازمان منافقین پس از ادای سوگند گفت: من در سال ۶۳ از طریق تماس تلفنی به سازمان مجاهدین متصل شدم و آبان ماه سال ۶۴ از طریق همان تماس تلفنی به زاهدان رفته و توسط افرادی که خود سازمان معرفی کرده بود از کشور خارج شده و با پاسپورتی که در اختیارم قرار داده بودند وارد عراق شدم. مدتی به دلیل تغییر سازماندهی در ترکیه بودم. پس از ورود به عراق دوره آموزش هنگ را دیدم و چند روز بعد وارد تیم‌های عملیاتی چریک شهری شدم تا ماموریت‌های داخل کشور را انجام دهم. آموزش استفاده از سلاح‌های سبک، رانندگی موتور و ماشین و کار جعل اسناد و موضوعات مختلف مهمترین آموزش‌هایی بود که به ما می‌دادند. تا اینکه سازماندهی ما عوض شد و قرار شد در سال ۶۵ برای انجام عملیات از طریق مرز پاکستان وارد ایران شویم. این کار انجام شد و در قالب ۲ تیم عملیاتی به صورت همزمان وارد کشور شدیم. یک تیم برای شیراز و تیم ما برای اصفهان بود. هدف ما هم انفجار در راهپیمایی ۲۲ بهمن اصفهان بود. آن زمان مسئول مستقیم ما اسماعیل مرتضایی متهم شماره ۹۹ بود و یاسر جهان نژاد یا امیر لرستان متهم شماره ۴۴ مسئول هدایت و توجیه ما برای انجام عملیات بودند.
 

شبانی اضافه کرد: برای انجام این عملیات ما تا زاهدان پیش آمدیم، اما نفری که قرار بود ما را وارد کشور کند حاضر نشد که این کار را انجام دهد بنابراین ما به پاکستان برگشتیم و از آن پس خط عملیات چریک شهری عوض شد و بنا شد به سمت عملیات منطقه‌ای در عراق برویم و پایگاه‌های نظامی را هدف قرار دهیم. در آنجا سازماندهی ما عوض شد و ۹ ماه به ترکیه رفتم و سپس بعد از عملیات آفتاب به عراق آمدم و در قسمت توپخانه مستقر شدم که مسئول مستقیم من محسن سیاه کلاه بود و در عملیات چلچراغ و مرصاد شرکت داشتم. در عملیات مرصاد زخمی شدم و جراحت من حدود ۲ سال طول کشید تا درمان شود. در عملیات مروارید نیز به قسمت تانک منتقل شدم و شاهد جنایتی که به اسم کرد‌های عراق انجام شد بودم. پس از آن هم برگشتم و سازماندهی ما عوض شد و راننده ستاد فرماندهی و زنان شورای رهبری بودم. لعیا خیابانی، فهیمه و فائزه محبت‌کار و چند نفر دیگر بودند که راننده این افراد بودم. برای اعزام تیم‌های عملیاتی که یک قرارگاه جداگانه داشت راننده اختصاصی آنها بودم و برای اعزام نیرو به داخل کشور این افراد را جابجا می‌کردم. یک تیم از آنها خوشبختانه در ارومیه دستگیر شدند و در حال حاضر آزاد و مشغول زندگی هستند.
 

هادی شبانی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق گفت: ۷ تیر ۸۳ بود همراه چند تن از دوستانم از سازمان فرار کردیم و خودمان را به نیرو‌های آمریکایی معرفی کردیم. بعد از ۱۹ سال توانستم با خانواده ام تماس بگیرم. در ایران نیز این اطمینان را به من دادند که مشکلی نیست و می‌توانید برگردید و مورد عفو رهبری قرار بگیرید که من به ایران برگشته و تشکیل خانواده دادم. قاضی گفت: مجموع اقداماتی که شما انجام دادید، یعنی شما برای انجام عملیات جنگی و تروریستی وارد کشور شدید و متهم ردیف اول بودید و بعد مورد عفو رهبری قرار گرفتید. در چه سالی این اتفاق رخ داد؟هادی شبانی گفت: من سال ۸۳ وقتی با برادرم در داخل کشور تماس گرفتم او به من گفت، چون شاکی خصوصی نداری و دست به عملیات خاصی هم نزدی مورد عفو رهبری قرار گرفتید و می‌توانی برگردید. من هم به کشور بازگشتم و تاکنونخدا راشکر هیچ مشکلی نداشتم. قاضی گفت: از چه سالی به عضویت سازمان درآمدید؟ هادی شبانی گفت: من از ۶ آبان ۶۴ وارد مناسبات سازمان شدم و ۲۴ سال داشتم و شغل خاصی نداشتم و در میدان بار کار می‌کردم. بعد از جریان پیروزی انقلاب، گروه‌های زیادی سبز شده و هرکدام شعاری می‌دادند، ما هم به طبع فکر می‌کردیم سازمان مجاهدین می‌تواند آن آرمان‌هایی که در ذهن خودمان برای مردم داریم را به ارمغان بیاورد ولی اینطور نبود. قاضی گفت: چه آرزو‌هایی داشتید؟ هادی شبانی گفت: مردم ایران آزاد باشند و کار برای همه باشد و زندگی برای همه خوب باشد و آزادی باشد و بتوانند حرف خود را بزنند. من زمان شاه را که دیده بودم، فکر می‌کردم سازمان می‌تواند این خواسته‌ها را برای مردم ایران تامین کند. 
 

قاضی گفت: شما بازداشت هم شدید؟ هادی شبانی: خیر. فقط وقتی به ایران امدم یک هفته آنجا بودیم و بعد ما را به خانواده‌مان تحویل دادند. قاضی گفت: چرا برگشتید؟ هادی شبانی گفت: ابتدا نمی‌خواستم برگردم. چون ایده‌اش این بود که به خارج از کشور بروید و از آنجایی که تعدادی از هم‌رده‌ها به دیگر کشور‌ها رفته و دست به افشاگری زده بودند، تبلیغ می‌کردید به ایران برویم و. این را زمینه‌ای می‌دانست تا از دیگر خانواده‌ها استفاده کند. من وقتی وارد ایران شدم با خانواده‌های زیادی که هنوز فرزندان‌شان در اردوگاه آواره هستند و کسانی که آزاد شدند، روبرو شدم و این برای سازمان خیلی ضرر داشت و فکر می‌کرد چتر حمایتی که خانواده‌ها از سازمان دارند برداشته شده است و خیلی از خانواده‌ها دست به افشاگری و موضع‌گیری علیه این سازمان در انجمن نجات زدند. بر همین اساس از آن زمکان ما را همواره مورد توهین و تهدید قرار می‌دادند و، اما آنچیزی که در ذهن دارم را به مردم اطلاع رسانی می‌کنم تا بدانند سازمان مجاهدین چگونه توانست افرادی همچون ما را فریب داده و ۲۰ سال از عمر ما را هدر دهد. 
 

قاضی گفت: سمت‌تان چه بود؟ هادی شبانی گفت: فرمانده یگان بودم. در مناسبات، رده بر اساس سابقه حساب می‌شود و از ۱۰ سال جدید و از ۱۵ سال قدیم می‌شود که مسئولیت فرمانده یگان را به او می‌سپرند که می‌تواند مسائل آن‌ها را از نظر تشکیلاتی اداره کند. قاضی گفت: شما غیر از آن عملیاتی که در ۲۲ بهمن بوده است برای موضوعات دیگر هم افرادی را برای اعزام به ایران آموزش دادید؟ هادی شبانی گفت: خیر. سازماندهی من عوض شد و دیگر اعزام نیرو هم عوض شد و به صورت تیم‌های دو نفره بود و بعد در عملیاتت‌های خمپاره زنی که در کشور اعزام می‌شدند اینها دیگر با آن سیستمی که ما داشتیم، نبود. قاضی گفت: قرار بود در ۲۲ بهمن چه کار کنید؟ هادی شبانی گفت: قرار بود راهپیمایی ۲۲ بهمن در اصفهان را هدف قرار دهیم. گفتیم امکان دارد مردم را هدف قرار دهیم، جواد خراسانی یا اسماعیل مرتضوی گفت: هرکسی در راهپیمایی شرکت می‌کند از ادم‌های رژیم هستند و باید کشته شوند. ما ۴ نفر بودیم و یک تیم برای شیراز و یک تیم هم برای اصفهان بودند.قاضی گفت: اسم افراد را بخاطر دارید؟ 
 

هادی شبانی گفت: تیم من علی محمد فرمانده ما و زاده اصفهان بود که جدا شد و رفت ولی دو نفر دیگر را به یاد ندارم. مسلح بودیم و کلاشینکف، نارنجک و قرص سیانور داشتیم و با خود وارد کردیم. در روستایی نزدیک ایران، اینها خودشان رابطی داشتند که اسمش بلوچ یا چیز دیگری بود که در پاکستان ترور شد. ما می‌رفتیم سلاح‌ها را آماده کرده و نوک سلاح‌ها را می‌بردیم و در پاکستان تیراندازی می‌کردیم. قاضی گفت: اعضای ستاد داخلی شما را آموزش می‌دادند؟ هادی شبانی گفت: اعضای یک تیم بودند. در کویت بودیم و بعد به پاکستان می‌رفتیم و بعد ما را لب مرز می‌آوردند.قاضی گفت: کسانی که شما را آموزش می‌دادند، چه کسانی بودند؟هادی شبانی گفت: نیرو‌های سازمان بودند و خودشان پایگاه زده بودند بعداز شکست اعزام نیرو از عراق، جبهه را باز کرده بودند و یک تیم از زاهدان و یک تیم از ایرانشهر وارد کشور می‌شدند.قاضی گفت: در مرز بازرسی نمی‌شدند؟ هادی شبانی گفت: خیر پاسگاهی نبود.قاضی گفت: چرا عملیات انجام نشد؟هادی شبانی گفت:شاید مسئول این کار منصرف شده بود.قاضی گفت: شما بازداشت شدید؟هادی شبانی گفت: خیر


وزیری از شبانی پرسید: در رابطه با عملیات‌های خمپاره زنی که توسط گروهک مجاهدین انجام می‌شد شما به رجوی اعتراض نکردید که در این عملیات‌ها مردم و غیرنظامیان کشته می‌شوند؟شبانی گفت: در مناسبات سازمان کسی نمی‌توانست از رجوی سوال کند. ذهن اعضا بسته است و نمی‌توانند چنین سوالاتی بکنند. رجوی چند بار در نشست‌ها گفت که در هر عملیاتی ممکن است چند نفر کشته شوند و این بهای انقلاب است و مردم هم باید بهای انقلاب را بدهند.وزیری گفت: هدف قرار دادن غیر نظامیان برای رجوی اهمیت نداشته است. یکی از تفاوت‌های قدامات نظامی با اقدامات تروریستی همین تلفات جمعی از بین غیر نظامیان است. در خصوص تامین پول در عراق اطلاعاتی دارید؟


شبانی گفت: نه اطلاعاتی ندارم، اما ماهیانه هر گروهی یک مقدار مقرری داشت ما ماهیانه به یک بانک در عراق مراجعه می‌کردیم و چند تا کیسه پول می‌گرفتیم که بعد‌ها مشخص شد دولت عراق پول می‌داد. تریلی به انبار‌های می‌رفت و ارزاق از دولت عراق می‌گرفت.وزیری گفت: شما ۲۲ بهمن برای انجام یک عملیات تروریستی وارد شهر اصفهان شدید؟ جمعیت غیرنظامیان در اصفهان زیاد است شما برای چه عملیاتی آنجا رفتید؟شبانی گفت: در آن زمان سازمان به انجام چنین عملیات‌هایی نیاز داشت و کشته شدن غیرنظامیان هم برای آن‌ها مهم نبود و می‌گفتند که هر کسی در راهپیمایی ۲۲ بهمن ما شرکت کند از عوامل جمهوری اسلامی است. در آن زمان افکار و رویکرد سازمان را داشتم.


در ادامه ابراهیم خدابنده یکی از اعضای جداشده سازمان مجاهدین خلق در جایگاه قرار گرفت و گفت: سال ۵۹ در انگلستان به عضویت سازمان درآمدم، در سال ۶۰ مسئول تشکیلات سازمان در انگلستان بودم بعد از سال ۶۰ ارتباط با پاریس شد و بعد احمد افشار مستقر شده بود و زمانی که رجوی آمد دیگر ارتباط با پاریس بود. در همان سال ۶۰، خانم کشمیری یعنی مادر مسعود کشمیری و برادرش شجاع‌الدین کشمیری به انگلستان آمدند و در منچستر مستقر شدند و از پاریس به ما تاکید می‌شد که با این افراد ارتباط مستقیم داشته باشیم. خانم کشمیری تاکید داشت که می‌خواهند به ایران بازگردند و کسی که با ما در ارتباط بود وحید بود که در حال حاضر اسم اصلی در خاطرم نیست، محافظ اول مسعود رجوی بود. نفر بعدی بود که اسمش در متهمین است، وحید می‌خواست هر طور شده خانم کشمیری را از بازگشت به ایران منصرف کند.وقتی یکبار با خانم کشمیری دیدار داشتم سوغاتی زیادی خریده بود، پرسیدم که مشکلی ایجاد نمی‌شود گفت که پسرم در نخست وزیری است و قرار است از فرودگاه من را رد کند. بعد که خبر داستان هشت شهریور رسید شجاع به من گفت که دیگر برگشتم به ایران منتفی شد، این قضیه گذشت تا یک ماه تردد‌هایی به عراق داشتیم یعنی ما بعد از اینکه مسعود رجوی بعد از سال ۱۳۶۵ به عراق می‌رفت برای نشست‌های توجیهی به عراق می‌رفتیم.
 

خدابنده گفت: در یکی از این نشست‌ها صحبت از این بود که باقر روابط، آن موقع باقر در بخش روابط کار می‌کرد و بخش روابط تحت مسئولیت با بخش روابط بین‌المللی تحت مسئولیت محمد مهندسی فرق می‌کرد، بخش روابط خارجی صرفاً مسئول ارتباط با عراق بود، بخش روابط بین‌الملل مسئولیتش با کار‌هایی بود که در خارج انجام می‌دادند. صحبت از اینکه مسئله دارد و می‌خواهد برود به خارج و گفته که شما قول داده‌اید که من و زن و بچه‌ام را به اروپا بفرستید، اما چند سال است که در عراق مانده‌ام. حدود ۱۰۰ نفر در نشست حضور داشتند تعدادی از این افراد در حال حاضر در خارج هستند و از سازمان جدا شدند، مسعود رجوی باقر روابط را بلند کرد و گفت که شما این فرد را می‌شناسید تعدادی گفتند بله. بعد گفتند که مسئول انفجار هشت شهریور بودند و صراحتا گفت که شما تا زمانی که زیر چتر من هستید جانت در امنیت است، اگر به اروپا و خارج رفتید دیگر خارج از کنترل من است و به من ربطی ندارد. در آنجا خیلی‌ها به این فرد اعتراض کردند که تو برای چه می‌خواهی به خارج بروی چرا این حرفا را زدی که گفت اصلا قرار اولیه ما این بود که من به عراق بیایم و از عراق من همسر و دو تا بچه‌ام را بفرستند به اروپا ولی من همینطور در عراق ماندم.
 

وی گفت: چندین سال بعد من یک بار ماموریتی در کلن داشتم، باقر را آنجا دیدم که با عنوان باقر امینی به وی پاسپورت داده بودند و در آنجا زندگی می‌کرد و گفت که دولت آلمان برای من حفاظت گذاشته یعنی به درخواست سازمان یک جایی مستقر کردند که ما خودمان هم آدرس خانه را نمی‌دانستیم و در انجمن کار می‌کرد و ولی هیچکس از اعضای انجمن آدرس خانه را نمی‌دانست که کجاست؛ که صراحتا گفت که با وعده زندگی خوب و رفتن به اروپا مستقر شده بود و به موضوع وارد شده بود.قاضی پرسید: این فرد با وعده رفتن به اروپا می‌دانست که قرار است چه کاری انجام دهد؟خدا بنده گفت: وی گفت از اول به من وعده داده شده بود که من را به اروپا بفرستند و آنجا مستقر کنند همه امکانات در اختیارم قرار می‌دهند.قاضی گفت: این فرد از محتویات کیفی که حمل می‌کرد، مطلع بوده یا خیر آیا اطلاع دارید؟ یا از افرادی که با این فرد ارتباط داشتند شنیدید که جایی ادعا کند من از محتویات کیف مطلع نبودم؟خدابنده گفت: نه چنین چیزی نشنیدم ولی وقتی که مادر برادرش را فرستادم و وحید به من تاکید داشت هر طور شده نگذار مادرش به ایران برگردد، وقتی وقایع اتفاق افتاد دیگر فهمید که نمی‌تواند به ایران بازگردد. موضوع بعدی که خواستم مطرح کنم این است که انجمن نجات یک بیانیه انتشار کردیم و ۱۶۴ عضو سابق سازمان در ایران این بیانیه را امضا کردند که اسامی آن‌ها اینجا هست.


قاضی پرسید: اینکه ۱۶۴ نفر حاضرند در دادگاه شهادت دهند را تقدیم دادگاه کنید.خدابنده گفت: من متاسفانه لیست چند تا از استان نگرفتم. گیلان، خراسان شمالی که بالغ بر ۲۰۰ نفر باید باشد قاعدتا به یک سری از افراد که مطرح کردند که این یک مشکل حقوقی دارد که اگر ما به عنوان شاهد وارد دادگاه شویم دیگر نمی‌توانیم به عنوان شاکی وارد شویم.قاضی گفت: شما در عین حال موضوعات حقوقی را می‌دانید دادگاه در مقام ارشاد نیست، اما اگر کسی موضوعی را شهادت داده و دادگاه برای کشف حقیقت آن را ضروری بداند از ابزار‌های قانونیش برای احضار یا دعوت شاهد در جلسه دادگاه استفاده خواهد کرد.


حجت‌الاسلام والمسلمین دهقانی اظهار کرد: بنابر لایحه‌ای که یکی از شهود در حال حاضر به دادگاه تقدیم کرده است در حال حاضر ۱۶۴ نفر از اعضای سابق متهم ردیف اول از کیفرخواست حاضر شده‌اند که در این مرحله از دادرسی در دادگاه حاضر شوند و در خصوص مواردی که در این لایحه بیان کردند به عنوان شاهد با تشریفات قسم خورند و اظهارات خود را بیان کنند. در این لیست ۱۶۴ نفره، نام و نام خانوادگی، سمت‌های سابق این افراد در سازمان، تاریخ زمانی که وارد سازمان شدند و تاریخ زمانی که از سازمان جدا شدند، محل زندگی آن‌ها به طور کامل و شفاف با رعایت مقررات قانونی درخصوص تعرفه شهود به دادگاه تقدیم کردند و با توجه به اینکه شاهد حاضر در دادگاه بیان می‌کند این لیست در حال تکمیل به ۲۰۰ نفر است دادگاه جلساتی را در خصوص استماع فقط اظهارات شهود ترتیب خواهد داد. تاکنون آنچه که دادگاه با آن مواجه است، دادگاه در فرآیند دادرسی کیفری فعلاً با تعداد قابل توجهی از شهود رقمی بیش از ۲۰۰ شاهد در خصوص اقدامات و اتهامات مطروحه از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران که در کیفرخواست مطرح شده و بیش از ۲۰۰ نفر که در مرحله دادرسی نه رسیدگی مقدماتی در صحن دادگاه طبق لیست پیوست شده از سوی آقای خدابنده به دادگاه اعلام کردند حاضرند که شهادت آن‌ها استماع شود دادگاه جلساتی را اختصاصاً برای استماع شهادت ۲۰۰ نفر اختصاص خواهد داد.
 

خدابنده گفت: مهدی ابریشم‌چی مسئول روابط خارجی بود. روابط خارجی سازمان با دولت عراق بود. ارتش آزادی بخش ملی به عنوان یگان ارتش عراق تعریف می‌شد. مسئول قرارگاه، مقدم محمد بود. مقدم یعنی سرهنگ دوم و محمد نیز اسمش بود و در واقع فرمانده قرارگاه اشرف یک عراقی بود. بخشی از افسران عراقی آنجا حضور داشتند و ارتباط سازمان با این ارگان بود که مهدی ابریشم‌چی در راس آن بود. کار‌های تیم‎‌های عملیاتی که به داخل می‌فرستادند نظیر آموزش‌ها در این قسمت بود. ما نیز آموزش‌هایی را داشتیم و آموزش‌دهنده‌ها عراقی بودند و مترجم مطالب را به فارسی توضیح می‌داد.
 

در ادامه خدابنده بیانیه تعدادی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق را قرائت کرد: تعدادی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق که امکان نجات از این فرقه تروریستی را داشته‌اند بیانیه مشترکی را با عنوان ما شهادت می‌دهیم به امضا رسانده‌اند. متن بیانیه به شرح زیر است: ما اعضای سابق حاضر به شهادت علیه سازمان مجاهدین خلق و سران آن از جمله مسعود و مریم رجوی هستیم ما امضاکنندگان این بیانیه حاضریم در هر دادگاهی در هر جای دنیا که باشد به شکل حضوری یا ارتباط تصویری با شرح مفصل و با جزئیات کامل شهادت بدهیم که سازمان مجاهدین خلق و سران آن به طور مستقیم یک: در کشتار بی رحمانه و گسترده مردم ایران و عراق نقش فعال داشته است. ۲. با دیکتاتوری جنایتکار عراق که به جنایت به جزای اعمال خود رسید طی هشت سال دفاع مردم ایران برای دفع تجاوز خارجی همکاری نزدیک و تنگاتنگ نظامی و اطلاعاتی علیه مدافعان و مرزبانان ایرانی داشته است. ۳. بعد از اعلام آتش بس میان ایران و عراق به اعتراف مکرر سرکرده این سازمان برای برافروختن مجدد آتش جنگ تلاش بسیاری به کار برده و برنامه‌ریزی کرده است جنگ افروزی تحت عنوان استراتژی جنگ جرقه و جنگ. ۴. در همکاری با سیستم سرکوب صدام حسین جنایتکار در کشتار شیعیان در جنوب و مردم کردستان در شمال این کشور نقش فعال نظامی ایفا کرده است. ۵. ابتدایی‌ترین حقوق انسانی اعضای خود و خانواده‌هایشان را نقض کرده و حتی اعضای خود را شکنجه و سر به نیست کرده یا به طرق مختلف به کشتن داده است. ۶. تحت مدیریت مداخله جویانه خارجی با تشکیل مزرعه ترور و ارتش سایبری امنیت روانی را فیزیکی زنان و مردان ایرانی را از طریق فضای مجازی و خطر انداخته و تروریسم و خرابکاری را اشاعه داده است. ۷. اعضای سابق خود که دیگر نخواستند همراه با این فرقه مخرب، خائن به کشور باشد را به کرات مختلف مورد تهدید و ارعاب و حتی درست کردن پاپوش‌های حقوقی در کشور‌های خارجی برای ساکت کردن آنان قرار داده است؛ لذا ما برای شهادت علیه سازمان مجاهدین و سران آن در تمامی موارد فوق و ارائه ادله کافی در هر دادگاهی حاضر به ادای شهادت هستیم.
 

خدا بنده گفت: مهدی ابریشم‌چی به اسم شریف مسئول روابط خارجی، محمد توحیدی به اسم فرید مسئول تبلیغات و محمد محدثین مسئول روابط بین‌المللی بودند. در ملاقاتی که با وزارت دفاع انگلستان داشتیم گفتند شما نزد صدام رفتید و صدام دشمن ماست. محمد محدثین که من مترجمش بودم جواب داد که ما زمانی به عراق رفتیم که عراق محبوب شما بود و بعدا تبدیل به دشمن شد یعنی ما با نظر غرب به عراق رفتیم. محمد طریقت منفرد معروف به یاسر مسئول مالی بود. من مدتی مسئول دبی و سپس هامبورگ بودم. همه افراد سازمان مجبور بودند که دو یا سه نفره سفر کنند و محمد طریقت منفرد تنها کسی بود که مستثنی بود و برای حساب بانکی تنها به سوئیس سفر می‌کرد و هر بار که باز می‌گشت مستقیم به خود رجوی گزارش می‌داد. ابوالقاسم رضایی معروف به حبیب، دبیر شورا معرفی شده بود ولی ارتباطات با بسیاری از افراد خارجی با او بود. محمود عطایی از فرمانده‌های ارتش آزادی بخش بود. من چند مورد با او ارتباط داشتم و یکی از اظهاراتش این بود که هنگامی که از مرز عراق وارد کشور می‌شویم همه به عنوان دشمن تلقی می‌شوند. در یکی از نشست‌ها یکی از مسئولان گفت که تیم من می‌گوید هنگامی که به آن طرف مرز می‌روم با چوپان برخورد می‌کنند. چوپان من را می‌بیند و ممکن است گزارش کند و پیشنهادش این بود که ببندیمش، اما محمود عطایی گفته نباید زنده بماند چرا که آن طرف مرز همه دشمن هستند. مهدی برایی نیز فرمانده ارتش بود و استراتژی را آموزش می‌داد مدتی با او کار می‌کردم در بحث استراتژی را آموزش چند جلسه از کلاس‌هایش رفتم یک نوع جنگی را تعریف می‌کرد به نام عملیات چشم بر هم زدن. می‌گفت عملیات چشم به هم زدنی باید انجام شود که نوع عملیات فروغ جاویدان از این نوع بود و می‌گفت ارتش کلاسیک نمی‌تواند با این جنگ مقابله کند و مثال می‌زد که هیتلر شش روزه فرانسه را اشغال کرد و بیشتر متونش آلمانی بود. بعد متوجه شدم که آموزش‌هایش مشابه روش داعش بود که حلب و موصل را گرفتند. محمد جواد قدیری در عملیات شش تیر سال ۶۰ در مسجد ابوذر نقش داشته است.
 

قاضی در پایان اظهار داشت: با توجه به بیانیه ما شهادت می‌دهیم و اعلام آمادگی ۱۶۰ نفر برای ادای شهادت در این دادگاه که به ۲۰۰ نفر نیز می‌رسند و یک امر منحصر به فرد شاید در تمام پرونده‌های قضایی و در طول تاریخ دستگاه قضایی ایران است اعلام می‌کنیم شاید فقط این ۲۰۰ نفر تنها تعدادی از افرادی باشند که از احوال و اخبار موضوع سازمان مطلع شده و آمادگی خود را اعلام کردند که حاضرند در دادگاه شهادت دهند. مجدداً دادگاه اعلام می‌کند به تمام کسانی که از رفتار و اقدامات متهمان این پرونده متهم ردیف اول سازمان مجاهدین و تمام متهمان دیگر متضرر شدند یا اطلاع دارند می‌توانند شکایت کنند و چنانچه اطلاعاتی دارند در صحن دادگاه حاضر شده و ادای شهادت کنند اتفاقی که این دادگاه در طول تاریخ دستگاه قضایی ایران با آن روبروست به واسطه نوع اتهامات و متهمین بی‌سابقه بوده و به این جهت دستگاه قضایی و دادگاه در فرایند دادرسی دادگاه اتفاقات منحصر به فردی را تجربه می‌کند.
 

در ادامه قاضی ختم جلسه را اعلام کرد و گفت: جلسه بعدی ۸ و ۳۰ دقیقه صبح سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ برگزار خواهد شد.

 

ارسال نظر: