X
GO
اخبار
تاریخ انتشار: ﺳﻪشنبه 29 آبان 1403
تعداد بازدید خبر : 27
تاریخ ثبت : ﺳﻪشنبه, 29 آبان,1403 | 01:10 ب.ظ
تاریخ انتشار : ﺳﻪشنبه, 29 آبان,1403 | 08:55 ق.ظ
تاریخ آخرین بروزرسانی : ﺳﻪشنبه, 29 آبان,1403 | 01:18 ب.ظ

برگزاری بیست و سومین جلسه دادگاه منافقین/ قاضی: متهمان پرونده از آزادی کامل در انتخاب وکیل برخوردارند

  • برگزاری بیست و سومین جلسه دادگاه منافقین/ قاضی: متهمان پرونده از آزادی کامل در انتخاب وکیل برخوردارند

بیست و سومین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین با حضور خانواده های قربانی ترور برگزار شد.



 

به گزارش سایت ستاد حقوق بشر، بیست و سومین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، امروز سه‌شنبه ۲۹ آبان ماه در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجت‌الاسلام والمسلمین امیررضا دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آن‌ها و همچنین وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) به‌صورت علنی برگزار شد.
 

رئیس دادگاه در ابتدای جلسه دادگاه گفت: با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران با اراده‌ای مبتنی با قانون و رعایت عدل و انصاف و با رعایت تمام موازین قانونی و بین‌المللی خود را بزرگترین قربانی اقدامات تروریستی می‌داند، براین اساس افراد صدمه دیده و خانواده شهدا به دلیل اقدامات تروریستی رخ داده، شکایتی را در دادسرای تهران، علیه اتهامات سازمان مجاهدین خلق و ۱۰۴ متهم آن ثبت کردند. براساس رسیدگی بازپرس و جمع‌آوری ادله و صدور کیفرخواست این پرونده مطابق آیین دادرسی کیفری، رسیدگی به این پرونده آغاز شده است.
 

وی افزود: دنیا باید بداند که اتهامات مطروحه در این پرونده، مصادیق نقض حقوق بشر و مصادیق اقدامات تروریستی است. علی‌رغم نوع اتهامات، این دادگاه با فرض بی‌گناهی و رعایت حقوق دفاعی برای متهمین و تعیین وکلای تسخیری، تشکیل شده و اعلام کرده متهمین می‌توانند وکیل به دادگاه معرفی کنند. متهم ردیف اول از جلسات دادرسی و ابلاغ و حتی مشروح دادگاه به دلیل علنی بودن آن جز به جز اطلاع دارد و براساس اعلام وکیل شاکی، دفاعیاتی را در رسانه‌های وابسته به خود اعلام کرده است. براساس اسناد ارائه شده متهم ردیف اول تا متهم ردیف سوم قطعا از مشروح دادگاه مطلع هستند به همین دلیل مجددا اعلام می‌کنم که نظام قضایی ایران علی‌رغم اینکه اتهامات متهمان این پرونده در بسیاری از کشور‌ها با آیین دادرسی افتراقی رسیدگی می‌شود و قضات بسیاری از اصول دفاعی را برای متهمین قائل نیستند، این دادگاه براساس آیین دادرسی یکپارچه، حقوق اصول دفاعی متهمان را پذیرفته است. براساس رافت و رحمتی که از نظام جمهوری اسلامی ایران از بعد از انقلاب اسلامی شامل حال اعضای این گروهک شده است، اعلام می‌کنم که حدود ۲۰۰ نفر حاضر به شهادت در دادگاه شده‌اند و هر تعداد از اعضای این سازمان که جدا شده و در جلسه دادگاه حاضر شود، از تمام حقوق دفاعی برخوردار است و تمام ارفاقات قانونی در حدود قانون برای آن‌ها قابل اعمال است.
 

قاضی گفت: با توجه به اینکه بسیاری از اعضای قبلی سازمان مجاهدین از این سازمان جدا شدند و در صحن دادگاه حاضر و به صورت حضوری یا به صورت الکترونیکی از کشور‌های دیگر به ادای شهادت پرداخته‌اند، اعضای فعلی ساکن در مکان‌های وابسته این سازمان نیز هر زمانی که بخواهند، می‌توانند با مراجعه به کنسولگری‌ها، سفارت‌خانه‌ها یا تمام نهاد‌های مرتبط به جمهوری اسلامی ایران در خارج از ایران، خود را معرفی کرده یا به هر طریقی با دادگاه یا نهاد‌های جمهوری اسلامی ایران در خارج از ایران مرتبط شده و آمادگی خود را برای حضور یا شهادت در دادگاه اعلام کنند. همانطور که بیان شد این دادگاه با پذیرش فرض بی‌گناهی و اصول دفاعی متهمین با حضور وکلا و حق آزادی انتخاب وکیل برای متهمین وارد دادرسی شده است. آخرین بار در این جلسه به تمام اعضای این سازمان اعلام می‌کنم حضور آن‌ها در این دادگاه می‌تواند تامین کننده دفاع آن‌ها برای اتهامات انتسابی بوده و از آزادی کامل برابر قانون آیین دادرسی در امور کیفری در دادگاه‌های عمومی و انقلاب تهران در انتخاب وکیل برخوردارند.
 

کاظمی وکیل شکات در ادامه دادگاه گفت: ابتدا درباره مدل جنایات سازمان و نقش سازمان‌های بین‌المللی صحبتی داشته باشم و بعد شهود را معرفی کنم که در ادامه جلسه درباره جنایات گروهک تروریستی منافقین و حادثه ۸ شهریور شهادت دهند. در بررسی علل و عوامل انجام فعالیت‌ها و اقدامات گروهک تروریستی منافقین موسوم به سازمان مجاهدین خلق، عدم واکنش صحیح از سوی سازمان‌ها و نهاد‌های بین‌المللی را می‌توان یکی از مهمترین علل فعالیت‌های تروریستی گروهک مذکور دانست. با واکاوی درباره علل این امر به نظر می‌رسد، استاندارد‌ها و معیار‌های دوگانه نهاد‌های بین‌المللی در مواجهه و برخورد با پدیده تروریسم و گروه‌های تروریستی موجب شده تا واکنش موثری از سوی مراجع مذکور در مقابله با تروریسم بین‌المللی صورت نگیرد. در تعاریف متعددی که از تروریسم و تروریسم دولتی صورت گرفته است می‌توان مولفه‌های واحدی را به شرح زیر استخراج کرد: ۱- اعمال مجرمانه‌ای که منجر به ایجاد رعب و وحشت در میان شهروندان می‌شود که از رایج‌ترین این اعمال می‌توان به این موارد اشاره کرد: ایراد شکنجه، اخاذی و بمب‌گذاری و آدم ربایی و گروگان‌گیری ۲- هدف غالب این موارد در اکثر مواقع فشار به مقامات و مراجع دولتی و بین‌المللی و یا بی‌ثبات‌سازی ساختار‌های سیاسی و اجتماعی است. به این معناکه انگیزه شخص تروریست با گروه تروریستی از انجام اعمال تروریستی شخصی نبوده و دارای انگیزه اعتقادی و یا سیاسی است و در اثر این عمل قصد اجبار مقامات و مرجع دولتی و بین‌المللی بر انجام و عدم انجام کاری را دارند. 
 

وی افزود: با نگاهی به رفتار سازمان‌ها و نهاد‌های بین‌المللی متوجه سیاست‌زدگی و برخورد دوگانه و تصمیمات این سازمان‌ها در مواجهه با تروریسم هستیم. به عنوان نمونه در ۷ آگوست ۱۹۹۸ میلادی دو بمب به‌طور همزمان در سفارتخانه‌های آمریکا و کنیا و تانزانیا منفجر و منجر به کشته شدن ۲۳۶ نفر از جمله ۱۲ تبعه آمریکا شد و بلافاصله بعد از این حملات شورای امنیت طی قطعنامه ۱۱۸۹ در سال ۹۸ میلادی ضمن محکومیت این حملات، خواستار همکاری کشور‌های عضو برای انجام تحقیقات شد. به تعبیری مشخص شد که مرتکبان از پیروان بن لادن و اعضای شبکه القاعده هستند که در آن زمان پایگاه وی در افغانستان تحت حمایت دولت طالبان بود. شورای امنیت طیفی از تحریم‌های اقتصادی را علیه افغانستان تحمیل کرد و خواستار این شد که طالبان حمایت خود را از تروریست‌های بین‌المللی متوقف و عاملان را مسترد کند.
 

کاظمی تصریح کرد: رژیم تحریم‌ها در دسامبر ۲۰۰۰ و مجددا ۲۰۰۱ تقویت شد و بند ۶ قطعنامه ۱۲۶۷ درباره القاعده و طالبان و اشخاص با موجودیت آن‌ها شورای امنیت کمیته‌ای را برای رصد اجرای تحریم‌ها موسوم به کمیته تحریم‌های القاعده و طالبان یا کمیته ۱۳۶۷ و در کمک به شورای امنیت در تضمین اینکه کشور‌های عضو رژیم تحریم‌ها را رعایت می‌کنند تاسیس کرد. این در حالی است که با نگاهی به سوابق جنایات تروریستی منافقین متوجه می‌شویم علی‌رغم فعالیت تروریستی این گروهک سازمان‌ها و نهاد‌های بین‌المللی در حوزه تروریسم اقدام موثری برای مقابله با فعالیت‌های تروریستی این گروهک نداشته است. گروه تروریستی منافقین از خرداد ۱۳۶۰ و پس از ورود به فاز مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران اقدامات تروریستی خود را با مشی مسلحانه به صورت رسمی آغاز کرد و با ترور شهروندان عادی زنان و کودکان بمب‌گذاری و سوزاندن و شکنجه‌های فجیع مانند پوست کندن، فعالیت‌های خود را ادامه دادند.
 

وی ادامه داد: گروهک تروریستی منافقین تا کنون بیش از ۱۲ هزار نفر از شهروندان ایرانی را به صورت کور یا هدفمند و سازمان‌یافته ترور کرده‌اند، ضمن اینکه آمار مجروحین اقدامات تروریستی بیش از دو برابر کشته‌شدگان است. گروهک تروریستی منافقین در یکی از اقدامات تروریستی خود و تنها ۷ روز پس از اعلام علنی ورود به فاز مسلحانه یعنی در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ با انفجار حزب جمهوری اسلامی از طریق بمب‌گذاری نسبت به ترور ۷۳ تن از افراد شاخص و تاثیرگذار نظام جمهوری اسلامی ایران اقدام کرد که غالب آن‌ها از مسئولین و مقامات و عالی رتبه جمهوری اسلامی بودند. در میان این شهدا رئیس دیوان عالی کشور، تعداد زیادی از وزرا، معاونین و مشاورین وزیر، نمایندگان مجلس و اعضای حزب جمهوری اسلامی حضور داشتند.
 

کاظمی همچنین گفت: گروهک مذکور پس از آن و در ادامه با بمب‌گذاری در دفتر نخست وزیری در تاریخ هشتم ماه ۱۳۶۰ دو تن از عالی‌ترین مقامات کشور یعنی رئیس‌جمهور و نخست وزیر وقت را ترور کرد، این گروهک همچنین در طول سالیان فعالیت خود همواره با ترور شهروندان عادی و زنان و کودکان اقدامات تروریستی خود را ادامه داد، در این راستا این گروهک ترور کاسب، کفاش، معلم و رهگذر عادی و شکنجه افرادی به نام‌های طالب طالبی، محسن میرجدیدی و شاهرخ طهماسبی تحت عنوان عملیات مهندسی به فجیع‌ترین شکل ممکن همچون سوزاندن و پوست کندن را در فهرست عملکردی خود دارند.
 

این وکیل در ادامه گفت: ترور نوجوانانی همچون زینب کمایی که از طریق خفه کردن صرفاً به اتهام ظاهر مذهبی و سوزاندن کودکان بی‌گناه ۲ و ۳ ساله به نام‌های زهرا و مهناز نوربخش تنها نمونه‌های کوچکی از ترور اطفال زنان و کودکان توسط گروهک است، همچنین در طول جنگ تحمیلی نیز به صورت تمام قد در خدمت دشمن ملت ایران یعنی حزب بعث عراق بوده و به خدمت به حزب بحث پرداخت تا جایی که از آن به عنوان ارتش خصوصی صدام یاد می‌کردند، اقداماتی از قبیل جاسوسی، اقدامات تروریستی و خرابکارانه در تاسیسات و پایگاه‌های مرزی و مانند آن تنها بخشی از اقدامات این گروهک علیه ملت ایران در طول ۸ سال دفاع مقدس بوده است. گروهک منافقین همچنین با تشکیل ارتش به اصطلاح آزادی بخش، در سال ۶۶ عملیات مسلحانه و حمله‌های نظامی تروریستی علیه جمهوری اسلامی را در فاز دیگری آغاز کرد که از مهمترین آن‌ها می‌توان به عملیات‌های موسوم به آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان اشاره کرد. حسب اعلام رسانه‌ها و نشریات متعلق به گروه‌های تروریستی منافقین از جمله نشریه مجاهد و نشریه اتحادیه انجمن‌های دانشجویان مسلمان خارج از کشور هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران طی عملیات‌های مذکور به ترتیب ۳۵۰۰ تن، ۸۰۰۰ تن و ۵۵ هزار تن از شهروندان ایرانی کشته و مجروح شدند.
 

وی افزود: از دیگر عملیات‌های ارتش به اصطلاح آزادی بخش با فرماندهی مسعود رجوی می‌توان به عملیات نظامی و حمله مسلحانه تروریستی علیه مردم عراق در عملیات موسوم به مروارید اشاره که طی آن در کمتر از ۱۴ روز مبادرت به قتل بیش از ۵۰۰ هزار تن از شهروندان و غیرنظامیان و زنان و کودکان عراقی مبادرت کردند، گروهک منافقین در ادامه جهت انجام اقدامات و فعالیت تروریستی همچنان ترور، بمب‌گذاری، خمپاره‌اندازی و ... در داخل کشور ایران اقدام به تشکیل یک بخش نظامی تحت عنوان ستاد داخلی کرد، با تشکیل ستاد داخلی در دهه ۷۰ و ۸۰ نسبت به استمرار و ادامه اقدامات تروریستی علیه کشور‌های ملت ایران اقدام کرد.
 

کاظمی گفت: ستاد داخله وظیفه جذب و آموزش نیرو‌ها، جمع‌آوری اطلاعات، طراحی عملیات، شناسایی اهداف در داخل کشور جهت انجام اقدامات تروریستی هدایت تیم‌های تروریستی، آموزش و جذب نیرو را بر عهده داشت. ترور شهیدان صیاد شیرازی، سید اسدالله لاجوردی و همراهان ایشان، خمپاره‌زنی در مجمع تشخیص مصلحت نظام، خمپاره زنی به مجتمع نور که منجر به مجروحیت از ناحیه چشم و نابینا شدن یک خانم محصل به‌نام مهرناز فروغی و مجروحیت فرد دیگری بنام مهدی چیذری که پایش قطع شده و حدود ۷۰ ترکش در بدن دارد تنها نمونه‌ای از اقدامات ستاد داخلی در دهه ۷۰ بوده است.
 

وی ادامه داد: مشی مسلحانه و رویکرد تروریستی منافقین تاکنون نیز ادامه داشته و طی سال‌های اخیر قالب فعالیت‌های ایذایی و عملیاتی گروهک منافقین علیه نظام جمهوری اسلامی و شهروندان ایرانی در قالب کانون‌های شورشی صورت گرفته است که جذب و استخدام افراد حاضر در این کانون‌ها و همچنین هدایت پشتیبانی و سازماندهی آن‌ها که در واقع هسته‌های تروریستی داخل کشور گروهک محسوب می‌شوند، توسط سران و اعضای اصلی گروهک که در خارج از کشور و اغلب در آلبانی سکونت دارند صورت می‌گیرد. با توجه به ماهیت تروریستی گروهک منافقین و جنایات این گروهک مذکور علیه ایران در طول بالغ بر ۴۰ سال گذشته به نظر می‌رسد سازمان‌ها و نهاد‌های بین‌المللی در صورت داشتن دغدغه مبنی بر مبارزه با تروریسم می‌بایست برخورد با گروهک ترویستی منافقین را در اولویت قرار دهند.
 

وی عنوان کرد: از این رو بنده به‌عنوان یکی از وکلای پرونده که پخش کوچکی از قربانیان اقدامات تروریستی منافقین هستند از سازمان، نهاد‌ها و مراجع بین‌المللی مربوطه در حوزه تروریسم و در رأس آن از شورای امنیت سازمان ملل متعهد درخواست دارم، تا گروهک مذکور را در لیست گروهک‌های ترویستی قرار دهند. همچنین از کشور‌های حامی این گروهک تروریستی از جمله آلبانی، فرانسه، آلمان و آمریکا که نسبت به حمایت از گروهک منافقین از جنبه‌های مختلف مالی، اطلاعاتی، سیاسی، دیپلماتیک و مانند آن اقدام می‌کنند، درخواست می‌کنم علاوه بر قرار دادن این گروهک تروریستی در لیست گروه‌های تروریستی خود بر اساس موازین حقوقی و بین‌المللی نسبت به استرداد متهمین این پرونده که نام و مشخصات آنان در کیفرخواست مربوطه مندرج گردیده است، به منظور مجازات ایشان بر اساس فرآیند دادرسی عادلانه اقدام کند.
 

در ادامه اگر رئیس دادگاه صلاح بدانند در ادامه روند بررسی بحث اقدام تروریستی گروهک منافقین مخصوصاً درباره حادثه تروریستی هشتم شهریور از چند نفر از جداشدگان این گروهک به عنوان شاهد دعوت کنیم که در جایگاه حاضر شوند و به بیان مطالب خودشان بپردازند.


سپس عیسی آزاده از اعضای جدا شده گروهک تروریستی منافقین در دادگاه برای شهادت حاضر شد و گفت: من ساکن فرانسه هستم می‌خواستم از طریق اسکایپ شهادت دهم، اما با توجه به اهمیت دادگاه این انگیزه را پیدا کردم که خودم شخصا حضور پیدا کنم. 
 

قاضی: شما بخاطر حضور در دادگاه از فرانسه به ایران آمدید تا در دادگاه حاضر شده و شهادت دهید؟ عیسی آزاده: من از مسئولان و فرماندهان سابق و مدیریت اجرایی تشکیلات تروریستی هستم. قاضی گفت: آیا حاضر به شهادت هستید؟ عیسی آزاده گفت: بله. قاضی به عیسی آزاده گفت: قبل از ادای شهادت باید شما را به چند نکته قانونی اطلاع دهم، اظهارات شما باید مطابق واقعیت باشد و هرزمان مشخص شود اظهارات‌تان مطابق با واقع نیست برابر با قانون آیین دادرسی کیفری و قانون مجازات اسلامی تعقیب و مجازات خواهید شد. متوجه شدید؟ عیسی آزاده گفت: بله. قاضی گفت: حاضر هستید شهادت دهید و سوگند یاد کنید؟ عیسی آزاده در پاسخ گفت: بله.
 

عیسی آزاده از اعضای جدا شده منافقین ادامه داد: خدمت ریاست دادگاه، حضار محترم و برادران عزیز سلام علیکم. من عیسی آزاده هستم از فرماندهان و مسئولین و عضو هیئت اجرایی تشکیلات تروریستی رجوی بودم. من اخیراً بر حسب وظیفه و مسئولیتی که احساس می‌کردم برای ادای شهادت در این دادگاه حضور یافتم.خدا را شاهد می‌گیرم که جز حقیقت کلامی را بر زبانم نیاورم. از اینکه این فرصت فراهم شد و توانستم در این دادگاه حضور پیدا کنم خدا را بسیار شاکرم. بنده این دادگاه را از طریق صفحات مجازی به طور کامل دنبال کرده و در جریان هستم و نسبت به اسامی و متهمین پرونده اشراف دارم و عمده آنان را دیده و می‌شناسم.آنچه که امروز در این دادگاه شهادت خواهم داد پیرامون واقعه دردناک هشت شهریور ۱۳۶۰ و شهادت رئیس‌جمهور محمدعلی رجایی و شهادت دکتر باهنر نخست وزیر است. لازم می‌دانم که پیش‌زمینه‌ای را در این رابطه جهت اطلاع شما و بقیه حضار بیان کنم.در تابستان ۱۳۶۸ در قرارگاه موسوم به اشرف در نزدیک استان دیالی در عراق من در ستاد اطلاعات به عنوان افسر اطلاعات تحت مسئولیت فردی به نام محسن سیاه کلاه معروف به صمد و تحت مسئولیت مسئول ستاد فردی به نام ابراهیم ذاکری معروف به صالح در تشکیلات حضور داشتم.
 

قاضی: چند سال داشتید؟ 
 

عیسی آزاده گفت: آن موقع تقریباً ۳۰ سال داشتم. اعضای این ستاد جمعاً هشت نفر بودند. بعد از عملیات مرصاد کل سیستم و سازماندهی این تشکیلات تروریستی تغییر کرد، چون بخش زیادی از نیرو‌ها در نبرد کشته و مجروح شدند و بخش زیادی هم در واقع جدا شدند و به کشور‌هایی که آن موقع بود رفتند. به همین خاطر آنجا سازماندهی را به صورت لشگری کرده بودند. هر کدام از این ستاد‌هایی که من عضو یکی از آن‌ها بودم مسئولیت سه تا از آن لشگر‌ها را بر عهده داشت. ما اعضای ستاد آنجا هشت نفر بودیم. یکی از این افراد شخصی به نام باقر بود که من این فرد را به عنوان سوژه امروز توضیح خواهم داد و مخاطب قرار خواهم داد. دوم فردی بود به نام غلامرضا قهرمانی و فردی بود به نام حامد که فامیلی‌اش را متأسفانه فراموش کردم و فردی به نام محسن سیاه کلاه و فردی به نام بیژن غیبی که این افراد در حال حاضر تحت حمایت دولت آلبانی در قرارگاهی تحت عنوان موسوم به اشرف سه، هستند. یکی دیگر از اعضای ستاد، اسمش کاوه مقصودی بود که در جریان حمله شعبانیه در قرارگاه اشرف این فرد آنجا کشته شد. امروز تمرکزم روی فردی است به نام باقر که احتمالاً اینجا شما اسمش را شنیده‌اید.
 

قاضی: منظور شما از باقر کیست؟
 

عیسی آزاده گفت: من در ادامه برای شما توضیح خواهم داد. اگر اجازه دهید. باقر به لحاظ کاراکتر یک فردی بود که ظاهری کاملاً مذهبی بود و فرم و روش برگزاری موارد مذهبی او با ما کاملا فرق داشت. در لایه‌های پایین‌تر هنوز خیلی آن موقع طلاق نداده بودند، بر حسب کنجکاوی همیشه سوال می‌کردیم که باقر کجاست؟ تا اینکه به من گفتند که هر کاری کردند باقر گفت من همسرم را طلاق نمی‌دهم، همسرم را دوست دارم و شخصا رجوی با او صحبت کرده، اما او کوتاه نیامد. با دستور رجوی پاسپورت جعلی برای او تهیه کردند، آنجا یک بخشی وجود داشت به‌نام بخش قانونی، اما کارهایش غیرقانونی بود. بعد از اینکه برای او پاسپورت جعلی درست کردند شنیدم که او را به انگلیس فرستادند. اما دیگر از تابستان ۱۳۶۸ تا به امروز اسمی از مسعود کشمیری (باقر) برده نشد.
 

قاضی در ادامه پرسید در اظهاراتی که بیان کردید آیا مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو مسئولیت انفجار حزب جمهوری و انفجار دفتر نخست وزیری را پذیرفتند؟
 

آزاده گفت: وقتی که فرمان داد اعلام کرد وی را به عنوان برادر قهرمان مجاهد خلق معرفی می‌کنم، مسعود کشمیری کسی بود که دفتر نخست وزیری را فرستاد هوا، بعد مریم با او دیالوگ می‌کند و می‌گوید کیف را تو بردی؟ می‌گوید بله، در واقع کشمیری را به عنوان مجری و طراح عملیات معرفی می‌کند.
 

قاضی پرسید: وقتی به شخصی قهرمان مجاهد می‌گویند مراد و منظور چیست؟
 

آزاده گفت: در این تشکیلات تروریستی شاید سه نفر چنین لقبی داشته باشند، اولین فرد علی زرتشت بود که بعدا مغضوب شد، دومین فرد مهدی افتخاری به نام ناصر که فرمانده عملیات فرار بزرگ از منظر ما و پرواز بزرگ از پایگاه ششم از نظر آنان که با خلبانی بهزاد معزی بود، مهدی افتخاری هم بعد‌ها تبعید شد و به جایی رسید که در بیابان‌های اشرف علف می‌خورد. در نشست ۴ هزار نفره کاری کردند که رکیک‌ترین فحش‌هایی که حتی در قشر عادی جامعه هم مطرح نیست جلوی چند هزار نفر آدم به خودش می‌گفت. نفر سومی که به او لقب قهرمانی دادند باقر بود، در کل آدم‌هایی بودند که یک سری عملیات انجام می‌دادند و به آن‌ها هم القابی می‌دادند. علت این امر این بود که اولا فرد را در شرمندگی قرار بدهند تا او جدا نشود، دومین علت این بود که به هر حال می‌گفتند این پرداخت را به او کردیم، اما او صلاحیت نداشت. در یک نشست خود ابراهیم ذاکری گفت در شب باقر بالاترین پرداخت‌ها از طرف رهبر به او شد ولی متاسفانه او نه ظرفیت داشت و نه فهم و شعوری داشت که بتواند این‌ها را درک کند.
 

آزاده گفت: باقری نمازش بسیار طولانی بود در صورتی که در تشکیلات نماز دو دقیقه‌ای، سه دقیقه‌ای بود و بعد سر نماز گریه و زاری داشت. این کار، این فرد را برجسته کرده بود، در اصطلاح تشکیلاتی بسیار در خود نهفته بود.ما نمی‌دانستیم او چرا اینطوری است، چرا وضعیتش به این شکل است بعد هم به لحاظ تشکیلات امنیتی که آن جا وجود دارد کسی مجاز نبود پرس‌وجو کند. در نشست‌های نوبه‌ای که با ابراهیم ذاکری داشتیم گفتیم که وضعیت او نرمال نیست. ذاکری گفت که این گرایش راست، از نیرو‌های مذهبی است. زمان انشعابات داخل زندان در زمان قدیم به افرادی که مذهبی بودند راست می‌گفتند با گرایش مذهبی، البته او خود در جریان وضعیت بود ولی ما نمی‌دانستیم موضوع چیست؟
 

این عضو جدا شده سازمان گفت: یک مدتی گذشت یک روز ما را صدا کردند، گفتند که به زودی نشست‌های انقلاب ایدئولوژیک برگزار می‌شود. منظور از نشست‌های انقلاب ایدئولوژیک همان نشست‌های طلاق اجباری اجباری بود. بعد به ما توضیح داده شد که نشست انقلاب ایدئولوژیک برای لایه اول که هیئت اجرای ارشد بودند برگزار شده و حالا نوبت شماست ولی معمولا زمان و مکان را نمی‌گفتند تا اینکه یک روز به ما گفتند نشست‌تان با خود مسعود است، هر سوال و هر کاری هست باید مستقیما به خودش بگویید.چند جلسه که به این نشست رفتیم یک شب رجوی دیرتر و با تاخیر وارد سالن شد؛ یک سالنی بود که شاید ماکسیمم ظرفیت آن ۴۰ نفر بود که حدود ۱۰ تا ۱۵ خانم و حدود ۳۰ نفر هم مرد آن جا حضور داشتند.این سالن چسبیده به دفتر مسعود بود و آن زمان محل استقرار رجوی در قرارگاه اشرف شمال استان دیاله شهر بغداد بود. سکوت خیلی وحشتناکی حاکم بود جو خیلی سنگینی بود بحث طلاق اجباری بود بعضا آن جا زن و شوهر هم حضور داشتند بسیار ادبیات وحشتناک و خیلی سخیفی هم آن جا مطرح می‌شد. به همین خاطر افراد وقتی آنجا می‌ماندند به لحاظ کارکتر مثل یک جنازه بودند. رجوی به همراه مریم قجر وارد شد جلو نشستند و اعلام کرد قهرمان مجاهد خلق، برادر مجاهد، مسعود کشمیری به نزد من پیش آید. این یک فرمان نظامی بود.همه آدم‌ها سر خود را این طرف آن طرف می‌کردند تا ببینند این مسعود کشمیری کیست که اینجا بوده و ما او را نمی‌شناسیم.مسعود کشمیری کسی بود که در آن پروسه‌ای که کار می‌کردیم محل استراحت او کنار ما بود یعنی ما یک جا بودیم.
 

قاضی گفت: شما با آقای مسعود کشمیری یک جا خوابیدید، یک جا کار کردید؟ این عضو جدا شده سازمان گفت: یک جا خوابیدیم، یک جا کار کردیم همیشه با هم بودیم.
 

قاضی پرسید: برای چه مدت؟آزاده پاسخ داد: به مدت یک سال ما آن جا بودیم حتی وقتی می‌خواست به سالن برود من را صدا می‌کرد. محل جلسه در سالن امام زمان که محل غذاخوری ما آن جا بود، من دیدم این فردی که کنار من نشسته سرش را پایین انداخته رعشه‌ای بدن آن را گرفته به اضافه اینکه یک چیز‌هایی با خود تکرار می‌کند که مفهوم نیست. یک دفعه بلند شد رجوی دستش را به سمتش گرفت و گفت تو. باقری انتظار نداشت در نشست اسمش اعلام شود، چون از اول گفته بودند داستان عملیات و مجموعه آن سری است. ما همیشه در آنجا به او می‌گفتیم گردن شکسته، چون همیشه یک حالت خمودگی و وضعیت بسیار وحشتناکی داشت به محض آن که کنار میکروفن رفت آقای باقر سابق و مسعود کشمیری که آن جا اسمش اعلام شد گفت:برادر من را ببخش من را عفو کن من نفهمیدم، اشتباه کردم و اصطلاحات دیگری که در تشکیلات به کار برده می‌شد.
 

قاضی پرسید: این‌ها را به چه کسی گفت؟عیسی آزاده گفت: این‌ها را مسعود کشمیری به رجوی می‌گفت. حالا اینکه این‌ها را چرا می‌گفت بعداً توضیح خواهم داد که چرا آن جا زیر گریه زد. گفت خواهران و براداران به شما معرفی می‌کنم برادر و قهرمان مجاهد خلق مسعود کشمیری، کسی بود که دفتر نخست وزیری را به هوا فرستاد. بعد مریم قجر شروع به صحبت کرد. مریم قجر به لحاظ تشکیلاتی و محتوای چیزی حالی‌اش نبود. فقط به عنوان یک مترسک کنار مسعود رجوی در نشست‌ها می‌نشست ولی به لحاظ تشکیلاتی و به لحاظ سابقه مبارزاتی و به لحاظ سیاسی بسیار آدم کودنی بود. گفت که کیف را تو بردی؟ گفت بله خواهر. گفت در همان محلی که توجیه شده بودی آن را قرار دادی؟ باقری گفت: بله خواهر.
 

مریم قجر از باقری پرسید: می‌دانی چه کسی بمب را ساخت؟ باقری گفت: خیر خواهر. 
 

قاضی پرسید: این صحبت‌های مریم قجر با مسعود کشمیری بود که همه هم آن را می‌شنیدند؟ آزاده گفت: بله. مسئول کل سازمان بعد از رجوی، موسی خیابانی بوده که هم به لحاظ نظامی و هم تشکیلاتی، بالاترین سطح کار‌ها را انجام می‌داده است. به عنوان مثال در یک عملیات ساده تروریستی مانند خمپاره زدن به دانشجویان جندی شاپور در اهواز، بعد از همه مراحل آماده‌سازی، آن کسی که مهر تایید نهایی را بر آن می‌زند، مسعود رجوی بود و در دورانی که رجوی نبود و با بنی صدر فرار کرده بودند، کار‌ها توسط این شخص صورت می‌گرفته است.
 

وی گفت: یک اصطلاحاتی در تشکیلات وجود دارد. برای مثال هر کسی براساس مسئولیت و کاری که داشت یک لقب می‌گرفت. آن شب در تشکیلات معروف به شب باقر شد، چون بعدا به عنوان یک اهرم قدرت در دست رجوی بود که در زمان لازم آن را متذکر شود. حال چرا باقر اینقدر از رجوی درخواست عفو و بخشودگی می‌کرد. چون این شخص چند ماه قبل‌تر درخواست جدایی از تشکیلات را داشت و ما هم خبر نداشتیم. اگر شخص سطح پایین هم درخواست جدایی می‌داد، هیچ کس خبر نداشت و نباید سوال می‌کرد. شاید در این رابطه ابراهیم ذاکری و صمد می‌دانستند که نامه را به رجوی داده بودند. به همین خاطر هم وقتی در مقابل رجوی قرار گرفت درخواست بخشش می‌کرد و باقر هیچ وقت نگفت که اشتباه کرده و فقط درخواست بخشش می‌کرد.
 

وی ادامه داد: دوم به این دلیل بود که افراد دیگر هم مشابه این شخص در تشکیلات تروریستی حضور داشته‌اند و برای اینکه آن‌ها بدانند اگر روزی لازم باشد اسرار آن‌ها روزی علنی شود در آنجا رجوی ملعون به این صورت میخ را کوبید تا افراد حواستان باشد که اگر مشابه باقر در هر زمینه‌ای که هستید، پایتان را از گلیمتان درازتر کنید شما هم همین خواهید شد. من مدت زیادی در حدود ۳۷ سال با آن‌ها بوده‌ام، از خیلی از گذرگاه‌ها و تونل‌های کاری بنا به مسئولیتی که داشتم عبور کرده‌ام. خدا رو شاهد می‌گیرم که بنده به خواست خودم اینجا آمدم و هیچ اجباری در این کار برای من نبوده است.
 

این عضو جدا شده سازمان گفت: به هر حال اگر واقعا شیطان را در تصویر یک انسان بخواهیم مجسم کنیم، واقعا شیطان مجسم رجوی است که فردی ضد انقلاب و البته بسیار هوشیار است. کتاب‌ها و فیلم‌های مستند زیادی علیه من نوشته و در اروپا دادگاهی نیست که از من شکایت نکرده باشد، حتی در فرانسه هم که برای سخنرانی رفته بودم نزدیک بود بنده را با چاقو ترور فیزیکی کند که با حضور پلیس به خیر گذشت. رجوی یک شیطان به تمام معنا بوده، نه دوست، نه رفاقت، نه اصول و نه چارچوب و نه اعتقاد به اسلام دارد.
 

آزاده ادامه داد: در دستگاه و دیدگاه رجوی یک اسلام من درآوردی وجود دارد که خارج از اصول فقه شیعه و منهای مرجعیت باید باشد، در این دستگاه مجتهد و بالاترین مرجع علمی و فلسفی شخص رجوی است. در نشستی که به نشست امام زمان معروف بود و در آنجا افرادی بودند سطح بالا و از زندانیان سابق که به رجوی می‌گفتند اگر امام زمان هستی، به ما بگو. حدود یک ماه و شاید کمتر یا بیشتر، باقر را از پیش ما به بخش روابط رادیو بغداد در مخابرات که سازمان امنیت صدام حسین بود، بردند. به همین خاطر به وی باقر روابط، هم می‌گفتند.
 

قاضی پرسید: شما نامی از محسن سیاه کلاه بردید؟ نقش ایشان چه بوده؟ آزاده گفت: مریم قجر از کشمیری پرسید تو میدانی این بمب را چه کسی ساخت، گفت؛ نه.
 

وی ادامه داد: صمد قبلا فرمانده لشکری بود به نام لشکر ۶۱. از همان اواخر سال۱۳۶۳ که بحث هم ردیفی و ازدواج مریم پیش آمده بود این‌ها به شدت با دار و دسته پرویز یعقوبی و سعید شاهسوندی و اکبر حیاتی حتی محمود عطایی و خیلی دیگر از افراد آن جا شاخ و شانه کشیده بودند. یکی یکی رجوی داشت این جا گوش این‌ها را می‌کشید. یکی از این‌ها که مریم این را بلند کرد، صمد بود، یعنی صمد حواست باشد. صمد هم، چون خیلی سرپیچی کرده بود و شاخ و شونه کشیده بود خواستند یک هشداری آن جا به او بدهند. رجوی هیچگاه مسئولیت عملیات هفتم تیر و هشتم شهریور ۱۳۶۰ را علنی بر عهده نگرفته است البته اشاراتی داشته به صورت جسته و گریخته ولی به صورت علنی این را صریحاً اعلام نکرده است.
 

وی گفت: به چه دلیل و چرا؟ رجوی از چه می‌ترسد؟ چرا رجوی از بیان آن ترس داشت؟ در دسته‌بندی اقدامات تروریستی دو عملیات هفتم تیر و هشتم شهریور در زمره عملیات‌هایی طبقه‌بندی می‌شوند که در صورت افشا و اثبات می‌تواند تهدید وجودی برای تشکیلات تروریستی رجوی در پی داشته باشد. سطح چنین عملیات‌هایی از نظر خطر و تهدید وجودی برای تشکیلات تروریستی حتی قابل قیاس با عملیاتی مانند شهادت سپهبد صیاد شیرازی نیست. از اینکه این فرصت به من داده شد بسیار سپاسگزارم و هر سوال دیگری هم باشد در خدمت شما هستم و امیدوارم با شهادتی که امروز دادم بتوانم گوشه‌ای از این جنایات نگفته و افشا نشده این فرقه را بیان کنم.
 

عیسی آزاده ادامه داد: اما مسئولیت من؛ بعد از عملیات مرصاد یک جمع‌بندی صورت گرفت به مدت طولانی، در آن جمع‌بندی گفته شد که دیگر ما با دستگاه پیاده و با آن سازمان رزم قبلی نمی‌توانیم عملیات انجام دهیم بنابراین باید بخشی باید کار تحقیقاتی و مطالعاتی انجام دهند و بخشی هم آموزش نظامی و جنگ افزار ببینند. کل نیرو‌ها را با دستور صدام هماهنگ کردند آن‌ها را از دستگاه پیاده به دستگاه زرهی بردند یعنی راننده و فرمانده تانک تربیت کردند و تمام خدمه‌ای که برای هر جنگ افزاری ضروری است.

 

ارسال نظر: