X
GO
اخبار
تاریخ انتشار: دوشنبه 19 شهریور 1403
تعداد بازدید خبر : 134
تاریخ ثبت : دوشنبه, 19 شهریور,1403 | 10:03 ق.ظ
تاریخ انتشار : دوشنبه, 19 شهریور,1403 | 09:00 ق.ظ
تاریخ آخرین بروزرسانی : دوشنبه, 19 شهریور,1403 | 10:03 ق.ظ

کتاب محله افراها؛ روایتی از مهاجرت به کانادا و مرگ تدریجی یک رؤیا

  • کتاب محله افراها؛ روایتی از مهاجرت به کانادا و مرگ تدریجی یک رؤیا

دفتر نشر معارف در تازه‌ترین اثر خود سفرنامه‌ای به قلم مهناز درگاهی‌فر به مخاطبان ارائه کرده است. نویسنده در سه ماه اقامت خود در شرق کانادا، تلاش کرده این کشور را از زاویه دید خود در «محله افراها» روایت کند.

 

به گزارش سایت ستاد حقوق بشر، ماجرای کتاب از این قرار است که شبی نویسنده به طور ناگهانی و کاملاً اتفاقی متوجه می‌شود که دوست کودکی‌هایش که سال‌ها قبل به کانادا مهاجرت کرده دچار تومورمغزی و فراموشی شده و کسی از خانواده‌اش در ایران از بیماری او آگاه نیست. او تصمیم می‌گیرد به تنهایی به کانادا رفته و برای مدتی هم که شده کنار عزیز بیمارش بماند اما در همان اولین هفتۀ اقامتش در کانادا روی دیگر حقیقت را می‌بیند و درگیر آدم‌ها و ماجراهای دیگری می‌شود..

در معرفی این اثر آمده است: «محلۀ افراها» کتابی در ژانر سفرنامه و روایت واقعی سفر نه از سر خوشیِ یک بانوی جوان در تابستان 2018 به سرزمین آمال و آرزوهای دوست کودکی‌هایش است. دوستی که آن روزها پس از گذشت بیش از 10 سال از مهاجرتش به کانادا، سخت بیمار بوده ولی رنج غربت بیش از درد بیماری روح و روانش را آزار می‌داده است. دوست جوان نویسنده که در بین همگان به حافظۀ قوی شهرت داشته، روزی به دلیل فراموشی‌های کوچک و غیرعادی مثل گم کردن آدرس منزلش در کانادا به پزشک مراجعه می‌کند ولی سیستم درمان علیل کانادا با تأخیر و تعلل در روند تشخیص به موقع بیماری، وخامت حال او را تشدید می‌کند تا جایی که فرصتی برای او باقی نمی‌ماند.
 

نویسندۀ کتاب کاملاً اتفاقی متوجه بیماری دوستش شده و پس از اینکه می‌فهمد خانوادۀ او در ایران از بیماری‌اش اطلاعی ندارند، ناگهان تصمیم می‌گیرد که به تنهایی به کانادا سفر کرده و به خاطر مسألۀ فراموشی دوستش در مراقبت از او کمک‌حال خانوادۀ او در کانادا باشد. اما بعد از سفر و آگاهی‌اش از حقایق پشت پردۀ زندگی در غربت و دیدن تغییر خلق و خوی افراد و اثرات فرهنگ غربی بر روحیات و منش انسان شرقی، چنان تصورش از خوشی و زندگی باکیفیت در غربت مخدوش می‌شود و باورهایش دربارۀ رشد و ترقی و مزایای زندگی در غرب و اخلاقیات مدرن و سبک زندگی غربی به هم می‌ریزد که معنای زندگی مرفه به قیمت مهاجرت برایش رنگ می‌بازد و از درونْ معانی و افراد برایش تهی می‌شوند.

 

اما او نمی‌توانست با این همه خالی شده از محبت و معنی به دنیای خودش برگردد. باید به دنبال ساخت معانی جدید در غربت بین غریبه‌ها می‌گشت تا دنیا برایش تیره و تار باقی نماند. نهایتاً تصمیم به فهم و تماشای بیشتر جهان و تفکر دربارۀ اثرات انسان بر محیط پیرامونش و جهانی که می‌سازد و اثر متقابل جهانی که ساخته بر خود او، می‌گیرد!
 

این رنج و تفکرات از همان هفته‌های ابتدایی او را به شناخت بیشتر فضای زندگی مهاجران، دنیای مدرن کانادایی‌ها، شناخت بیشتر ساکنانش و غم‌های خفته در تاریخ این سرزمین سوق می‌دهد. کنکاشی که نتیجه‌اش مردم‌شناسی کانادایی‌ها، غریبه شدن آشناها و دوست شدن غریبه‌ها و حتی بعضاً جابجایی معنای واژه‌هاست. سفری که با رنج یک دوست شروع می‌شود ولی دردش برای راوی کتاب به حدی می‌رسد که باعث فرار او از سرمای خانۀ خودی‌ها به گرمای خانۀ غریبه‌ها و گریزش با قطاری از پی قطار دیگر و از شهری به شهر دیگر می‌شود تا بلکه در هر شهر تکه‌ای از غم و بهت و ناباوری‌اش را با تکه‌ای از فهم و دوستی و محبت پاک کند. تا جایی که عمر سفرش به جای یک شهر به هفت شهر قد می‌کشد و او که برای کاهش تحمل درد یک تومور بدخیم، رنج سفر و تنهایی را به جان خریده بود با ترومایی بس بدخیم‌تر به وطن باز می‌گردد.
 

ترومایی که ریشه در تعویض معانی دارد و قرار است با مفاهیم جابجا شده، تا همیشۀ ابدیتِ حضور کلمات، در این کتاب و در روحش باقی بماند. ترومایی آمیخته به فهم‌های جدید، رنج‌های مدرن و زخم‌های فراموش نشدنی! این کتاب لحظاتِ غرق در خوشی و ناخوشی، لذت و زحمت، دوستی و دشمنی، حیرت و حسرت، تفکر و تفنن و تنهایی و تعجب نویسنده حین درگیری‌اش با ماجراهای سه ماهِ سراسر تنهایی در غربتِ «سرزمین افراها» را روایت می‌کند. غربتی که ابهت کانادا را در انتهای سفر برایش در هم می‌شکند و آن را به محله‌ای که صرفاً افراهای جذابی دارد، مبدل می‌کند.
 

ماجراهایی که بعضاً خود نویسنده به دلیل حرمت دوستی و حق نان و نمک از بازگوکردن‌شان اِبا دارد و برای تحمل‌شان در روایت آنها، به کنایه و مجاز و استعاره پناه می‌برد. اگر میان مهاجرت کردن و نکردن به کانادا مانده‌اید شاید این کتاب کمک‌تان کند که تصمیم درست‌تری بگیرید. کتاب «محلۀ افراها» سرزمین و تاریخ کانادا را چون آلبومی پیش چشمان خواننده ورق می‌زند. از درون خانه‌هایش گرفته تا درون کتابخانه‌هایش، از عمق کوچه‌هایش گرفته تا انتهای باغ‌هایش، از لای زخم‌هایش گرفته تا قلب آدم‌هایش، از تاریخش گرفته تا سیاستش همه را مقابل چشمان خواننده می‌گسترد و او را وادار به دیدن حقیقت کانادا می‌کند.
 

نویسندۀ این کتاب در شهرهای این سرزمین به دنبال انسانیت و محبت گم شده و در جستجوی دلیل تغییر خلق‌وخو و سردی رفتار مهاجرینش می‌شود. در میان شهرهای غصب شدۀ سرزمین بزرگ شمالی که هنوز رد خون و خاطرات سرخ‌پوستان در آنها مشهود است به دنبال اثر انسان بر هستی و اثر جهانی که ساخته بر خود اوست.
 

مؤلف کتاب از طرفی با تماشای شهرهای تاریخی کانادا که روزگاری محل زندگی صاحبان اصلی این خاک بوده و جنگ‌های بسیار به خود دیده و رنج‌های بسیار کشیده و از طرف دیگر با ورق زدن خاطرات افرادی که شاید سرخ‌پوست نبودند اما سعی در بهتر کردن تاریخ کانادا و زندگی مردم زمان‌شان داشتند و حتی با تلاش در شناخت انسان‌های تأثیرگذار در تاریخ جهان و درک روند پیشرفت مدرنیته در غرب و اثرش بر روح غربی‌ها سعی در بهتر شناختن جهان غرب دارد.
 

این کتاب یک سفرنامۀ گردشگری صرف نیست. در این کتاب شما دوباره تاریخ و جغرافیا را کنار هم و وابسته به هم می‌بینید. همان جا که مردم‌شناسی می‌خوانید، دولت‌شناسی هم می‌خوانید. همان قدر که عاطفۀ یک دوست واقعی را درک می‌کنید، مکر دشمن را هم می‌فهمید.
 

نویسنده در این کتاب سعی دارد با زیستن در شکل خود و فرمی که با آن خو کرده و جهان را فهمیده، خویشتن و جهان غرب را به چالش بکشد و مسیرش را به نرمی در جهان غرب و در عین حال در تصورات خواننده باز کند و مخاطبش را به تأمل و تفکر دوباره دربارۀ خود و جهان ترغیب کند.
 

 

برچسب ها: کانادا, مهاجران
ارسال نظر: