مرکز پایش ستاد حقوق بشر- تبعیض نژادی در طول تاریخ، یکی از باسابقهترین و در عین حال ضد بشریترین تهدیدها علیه ارزشهای بنیادین انسانی محسوب میشود که منجر به محروم ساختن گروهی از انسانها از یک حق یا امتیاز به دلیل معیارهایی چون جنسیت، تعلق قومی، رنگ پوست و ... میشود. درواقع، گستره تاریخ بشریت آکنده از رفتارهای مبتنی بر تبعیض نژادی بوده است که از یونان باستان تا تاریخ معاصر آمریکا ادامه داشته است. از سوی دیگر تبعیض نژادی در حالی به وقوع میپیوندد که امروزه نیز این مفهوم اهمیت و برجستگی به مراتب گستردهتری در سطح بینالمللی یافته است و تاکنون اسناد بینالمللی متعددی برای تدوین و حمایت از حقوق اقلیتهای نژادی تدوین شده است و بر دستیابی کلیه افراد به حقوق بشر بهعنوان بنیادیترین حقوق تأکید کرده است که کنوانسیون بینالمللی رفع هر نوع تبعیض نژادی مصوب ۲۱ دسامبر ۱۹۶۵، سـند محوری آن به شـمار میرود و در ماده (۱) آن آمده است: «در توافق حاضر، اصطلاح تبعیض نژادی به هر نوع تمایز، ممنوعیت، محدودیت و یا برتری اطلاق میشود که بر اساس نژاد، رنگ، نسب، منشأ ملی و یا قومی مبتنی بوده و هدف یا اثر آن، از بین بردن و یا در معرض تهدید و مخاطره قرار دادن شناسایی، تمتع، استیفا در شرایط متساوی از حقوق بشر و آزادیهای اساسی در زمینه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و یا در هر زمینه دیگری از حیات عمومی باشد.»
به رغـم عضویت ﺑﺴﻴﺎري از کشورﻫﺎ در کنوانسیون رفع تبعیض نژادی، به نحو قابل تأملی اکثریت قریب به اتفاق موارد نقض حقوق بشر که در نتیجه اعمال تبعیضات ناروا صورت گرفته است و آثاری مانند محرومیت از خدمات اجتماعی و حقوق شهروندی، کشتار شهروندان و اقدامات تروریستی را به دنبال داشته است، در کشورهای غربی همانند نروژ، فنلاند، اسپانیا، کانادا، آرژانتین، نیوزلند، فیلیپین، ایتالیا، فرانسه، مجارستان، دانمارک، سوئد، آلمان، اسلوونی، به وقوع پیوسته است. بنابرایـن بـا عنایت به ایـن واقعیـت کـه تبعیض نـژادی هنـوز هـم در بسـیاری از جوامع توسـط دولتها و یـا گروههای خـاص اعمال میرود و به شکل معناداری در کشورهای غربی ادامه یافته است، در ادامه به برخی از مصادیق تبعیض در دو کشور آمریکا و کانادا میپردازیم.
تبعیض نژادی ساختاری در آمریکا
نژادپرستی در آمریکا دارای ریشه تاریخی است، مردم آمریکا و بهویژه رنگینپوستان در سال ۱۷۸۷ میلادی، یعنی وقتی که قانون اساسی ایالاتمتحده نگاشته میشد، شاهد بازتاب پدیده تبعیض نژادی در این قانون بودند؛ زيرا نويسندگان قانون اساسی آمریکا ۵۵ مرد سفیدپوست و بردهدار بودند که نژاد سفید را نژاد برتر میدانستند و قانون اساسی را نیز در دفاع از منافع طبقاتی خودشان به نگارش درآوردند. مطابق با این قانون، سیاهپوستان آمریکا از حقوق طبیعی انسانی محروم میشدند و حق مالکیت، مشارکت در امور اجتماعی و اجازه حمل سلاح نداشتند و بردهداری عملاً مجاز و قانونی شمرده میشد. اگرچه سياهپوستان با ايجاد جنبشهاي اجتماعي تلاش كردند تا حدودي قوانين نژادپرستانه را لغو كنند، اما همچنان رفتارهای تبعیضآمیز با آنان برقرار است و حتي روي كار آمدن رئیسجمهوری سیاهپوست نتوانست نابرابريهاي نژادي ميان سیاهپوستان را از ميان ببرد؛ چراكه نژادپرستي به صورت ساختاری در فرهنگ آمريكاييها ريشه دارد.
۱-نقض حق حیات
سیاهپوستان آمریکایی از دیرباز تاکنون در دستیابی به حق حیات با مشکلات گستردهای روبهرو میباشند؛ با وجود اینکه در اسناد بینالمللی متعددی بر حق حیات به عنوان یکی از حقوق اساسی و بنیادین بشری تأکید شده است، اما سیاهپوستان در آمریکا در بیشتر مواقع بدون آنکه مرتکب جرمی شده باشند یا در دادگاهی به طور عادلانه برای آنها حكم مجازات صادر شده باشد، حق حیات آنها سلب شده است. اعدامهای غیرقانونی، لینچ کردن، شکنجه و بازداشتهای خودسرانه و... از جمله مصاديق نقض حق حيات محسوب شده است. به عنوان نمونه، در ایالاتمتحده آمریکا (از سال ۱۹۶۷ تاکنون) همیشه اقلیتهای نژادی بهویژه سیاهپوستان راحتتر توسط محاکم قضایی فدرال و ایالتی به مجازات مرگ محکوم میشوند. عامل نژاد و وجود رویکردهای نژادپرستانه آشکار و تلویحی در برخی هیئتهای منصفه و سفیدپوست بودن غالب قضات آمریکایی باعث شده که درصد بالایی از محکومین به اعدام در ایالاتمتحده سیاهپوست باشند. به طوری که از سال 1976 تاکنون 43% از کل اعدامها مختص سیاهپوستان بوده است و 55% از آنها در انتظار اجرای حکم هستند.[1]
یکی از پدیدههایی که با تغییرات حداقلی، از اواخر قرن 19 تا امروز ادامه پیدا کرده است، قتل سیاهپوستان بدون محاکمه و دادگاه بوده است. این پدیده «لینچ کردن» نام دارد، لینچ کردن را عموماً «مجازات فراقانونی توسط گروهی غیررسمی» توصیف میکنند. این پدیده در تاریخ آمریکا بیشتر به معنای اعدام یک فرد معمولاً به روش حلقآویز کردن در نظر گرفته میشود که توسط گروهی از مردم عادی و بدون انجام هیچگونه تحقیق یا محاکمهای انجام شود. آمارها حاکی از آن است که در سالهای 1868 تا 1876 هرسال بین 50 تا 100 مورد لینچ کردن به طور رسمي ثبت میشد. سیاهپوستان از اواخر قرن 19 تا اواسط قرن 20 همچنان هدف لینچ کردنهای سفیدپوستان قرار داشتند؛ اما این بار به بهانههای دیگر. لینچ کردن سیاهپوستان در این دوره انعکاسی از مشکلات آمریکا در زمینه نیروی کار و تحولات اجتماعی از جمله تصویب قوانین تفکیک نژادی موسوم به قوانین جیم کرو و تلاش سفیدپوستان برای اثبات برتری نژادیشان مقابل سیاهپوستان بود.[2]
۲-شکنجه و بازداشت خودسرانه
شکنجه و بازداشت خودسرانه و بدون مدرک سیاهپوستان سنت دیرینه آمریکاییهای است، آنان از دیرباز با به کار گماردن سیاهپوستان در کشتزارها و معادن پنبه و نیشکر و واگذاری کارهای طاقتفرسا به آنها، سیاهپوستان را مورد ظلم و شکنجه قرار میدادند. به طوری که آنها بسیاری از بردگان را برای جلوگیری از فرار به زنجیر میکشیدند و برای کوچکترین خطا از متداولترین تنبیه یعنی شلاق زدن استفاده میکردند، آنان بردگانی که قصد فرار داشتند را آنقدر کتک میزدند تا بمیرند. سیاهپوستان اغلب با وجود نبودن مدارکی دال بر مجرم بودنشان تحت شکنجههای جسمی و روانی شدید قرار میگرفتند و بازداشت میشدند.
در 24 دسامبر سال 1865 م. سازمان تروریستی کوکلوکس کلان (Ku Klux Klan) توسط جمعی از نژادپرستان متعصب تروریست و با هدف نابودی و ارعاب سیاهپوستان در جنوب آمریکا تأسیس شد. فعالیت سازمان کوکلوکس کلان به معنی حصار قبیله یا گروه دایره، در سالهای 1866 تا 1869 بسیار وسیع و گسترده بود و هزاران سیاهپوست آمریکا به دست اعضای این فرقه به طرزی فجیع به قتل میرسیدند. اعضای کوکلوکس کلان، شبهنگام، ماسک سفید مخصوصی بر چهره زده لباس بلندی مانند کفن سفید بر تن میکردند و نوعی کلاه سفید نوکتیز به سر میگذاشتند. آنان هر شب که دستور ترور و قتل داشتند، ابتدا مراسم مخصوصی را بهجا میآوردند. در آن مراسم آنان به دور یک صلیب چوبی که ارتفاع آن به بیش از سی متر میرسید حلقه میزدند و شاهد سوختن آن میشدند و با هم سرود مذهبی میخواندند. هر شب که مردم آمریکا چنین مراسمی را نظاره میکردند، فردایش شاهد چندین جسد سیاهپوست در داخل جویهای آب، زیر پلها و یا در نقاطی دور از شهرها بودند. کشتهشدگان این گروه تروریستی، مالکوم ایکس، رهبر مسلمانان سیاهپوست آمریکا و مارتین لوترکینگ رهبر مسیحیان سیاهپوست این کشور در سالهای 1965 و 1968 میباشند که از جمله برجستهترین قربانیان این گروه بودند.
دولتهای آمریکا که همگی بدون استثنا، سیاستهایشان مبتنی بر گرایشها و تمایلات نژادپرستانه بوده و همواره سیاهان را به دیده تحقیر و نفرت مینگرند، نهتنها از تاریخ تشکیل این فرقه جنایتکار در قرن نوزدهم تاکنون حاضر نشدهاند، اين سازمان كه هنوز دل به احیای بردهداری بسته است، توقیف نمایند؛ بلكه هیچیک از اعضای این سازمان تا به امروز مجازات نشدهاند و گاه چهرههای سرشناس این تشکیلات، بهعنوان مقامات دولتی در هیئت حاکمه آمریکا، پستهای مختلفی را نیز اشغال کردهاند. اکنون این سازمان که از سوی اتحادیههای بزرگ مالی آمریکا حمایت میشود، بهصورت یک تشکیلات رسمی مذهبی، دارای شعبههایی در سراسر ایالاتمتحده است. این در حالی است که آمریکا همواره از شعار دفاع از حقوق بشر دم میزند و خود را مهد آزادی و برابری عنوان کرده است. نام کو کلوس کلان از سوی بسیاری از گروههایی که با اعلامیه جهانی حقوق بشر مخالفاند یا باورمندان به جدایی نژادی به کار برده میشود.[3]
۳-نقض حقوق اجتماعی
نقض حقوق اجتماعي سیاهپوستان در آمریکا دارای ریشه تاریخی است و به دوره استعمار بازمیگردد. در آن دوره در حوزههای قانونی و اجتماعی امتیازات و حقوقی برای سفیدپوستان آمریکایی قائل میشدند که به دیگر گروههای نژادی تعلق نمیگرفت. در اين ميان آمریکاییهایی که از اروپا آمده بودند، بیشترین امتیاز را برای خود میدانستند و در حوزههای آموزش، مهاجرت، حق رأی، حقوق شهروندی، تصاحب زمین و فرایندهای قضایی در اولویت قرار میگرفتند. يكي از نقاط مهم در تاريخ نژادپرستي آمريكا، تصويب قانون جیم کرو (Jim Crow Laws) با عنوان قانون «جدا اما برابر» (separate but equal) بود که بین سالهای 1876 تا 1965 در ایالتهای مرزی و جنوبی آمریکا به اجرا درآمد. بر اساس قوانين جيم كرو تا سال ۱۹۶۰ میلادی تابلوهای «مخصوص سفیدپوستان» و «مخصوص رنگینپوستان» در بسیاری از اماکن عمومی ایالتهای آمریکا نظیر فروشگاهها، دانشگاهها، آبخوریها، پایانهها، صندلیهای اتوبوس، سرويسهاي بهداشتي، اتاقهای انتظار و سالنهای غذاخوری، سیاهپوستها و سفیدپوستها را از یکدیگر تفكيك میکرد.
۴-نقض حقوق سیاسی
محرومیت از مشارکت سیاسی و اخذ رأی از سیاهپوستان از جمله مهمترین موارد نقض حقوق سياسي سیاهپوستان محسوب میشود. به طوري كه شورای حقوق بشر به سبب نبود تضمین کامل حق رأی برای سیاهپوستان و اقلیتهای نژادی در آمریکا، از این کشور انتقاد کرده است. مطابق با گزارش ویژهی شورای حقوق بشر -موسوم به گزارش بوستون- بیش از دو میلیون نفر آمریکایی آفریقاییتبار از مشارکت سیاسی محروماند و دچار محدودیتهایی در رأیدهی هستند. به طور کلی از هر چهل نفر شهروند آمریکایی یک نفر به دلایل مختلف از حق رأی محروم است، این میزان در میان آمریکاییهای آفریقاییتبار، یک به سیزده است. در برخی ایالتها مانند کنتاکی، ویرجینیا و فلوریدا این میزان به بیش از ۲۰ درصد هم میرسد.[4]
۵-نقض حق آموزش
موضوع تبعیض نژادی در آمریکا امری نهادینه است که آن را میتوان حتی در نظام آموزشوپرورش این کشور بهوضوح مشاهده کرد. بر اساس نتايج يك تحقيق، تفکیک در نظام آموزشی آمریکا موجب شده تا کودکان سیاهپوست در مدارسی که کمترین امکانات آموزشی ارائه میدهند، مشغول به تحصيل شوند. همین امر باعث ایجاد شکاف آموزشی میان دانشآموزان سیاهپوست و سفیدپوست در این کشور شده است. همچنين گزارش منتشرشده از سوی اداره پاسخگویی دولت آمریکا نیز تأیید میکند که در سالهای کنونی مدارس در آمریکا بیش از گذشته به لحاظ نژادی تفکیک شدهاند. در سال تحصیلی 2000 تا 2001، 9 درصد از مدارس عمومی ابتدایی و متوسطه را عمدتاً سیاهپوستان و لاتینیتبارهای فقیر تشکیل میدادند؛ اما این رقم در سال تحصیلی 2013 تا 2014 به 16 درصد افزایش یافته است. در این مدارس دانشآموزان کمتر ریاضی و علوم یاد گرفته و کمتر در دورههای آمادگی برای کالج شرکت داده میشوند و نسبت بالایی از این دانشآموزان از تحصیل تعلیق یا اخراج شدهاند.[5] در سال تحصیلی 2015 تا 2016، دانشآموزان سیاهپوست صرفاً 15% از کل دانشآموزان آمریکا را تشکیل داده، اما با این حال، 44% از آنها تعلیق شده و 36% از دانشآموزان اخراج شده را تشکیل میدادند.[6] در سال تحصیلی 2017 تا 2018، میزان فارغالتحصیلان دبیرستان در آمریکا در بین سفیدپوستان، 89% و این میزان در بین سیاهپوستان، 79% بوده است که نشاندهنده سطح بالایی از نابرابری آموزشی است.[7]
۶-نقض حقوق اقتصادی
وضعیت اقتصادی سیاهپوستان آمریکايي در مقایسه با سفیدپوستان در شاخصهاي ثروت، درآمد، فقر و... از شرايط نابسامانتري برخوردار است؛ به طوري كه اين فاصله نژادي اقتصادي در عرصههای مختلف زندگی شهروندان سياهپوست ملموس و قابل مشاهده است. خانوارهای سفیدپوست بهطور متوسط درآمد بیشتری نسبت به خانوارهای سیاهپوست دارند. درآمد سالانه سفیدپوستان بهطور متوسط 71 هزار دلار است؛ در حالی که سیاهپوستان 41 هزار دلار در سال درآمد دارند. درآمد یکی از دلایلی است که باعث میشود خانوارهای سیاهپوست نتوانند پساندازی داشته باشند و بهطور طبیعی نمیتوانند ثروتی اندوخته کنند. این در حالی است که از سال 2000 اختلاف درآمدی میان سیاهپوستان و سفیدپوستان غیراسپانیایی مرتب افزایش یافته است. در همين راستا اداره آمار ایالاتمتحده، متوسط درآمد سالانه یک خانوار سیاهپوست را 41 هزار و ۳6۱ دلار اعلام داشت كه این میزان حدود یکدوم میزان درآمد یک خانوار سفیدپوست میباشد.[8]
چهره منفی که رسانههای آمریکایی از رنگینپوستان و بهویژه سیاهپوستان این کشور مخابره میکنند، همواره موجب مشکلات فراوانی در یافتن شغل و استخدام آنان شده و مشکلات عدیدهای را ایجاد کرده است. در آوریل 2020 نرخ بیکاری در میان سفیدها 14.2 درصد اعلام شده است؛ در حالی که این میزان در میان سیاهپوستان 16.7 درصد است که از سال 2010 تاکنون بیشترین ميزان محسوب میشود.[9] در مقایسه با سفیدپوستان، سیاهپوستان آمریکایی سهم بیش از دو برابری از فقر در ایالاتمتحده دارند. بر اساس این گزارش، میزان فقر در میان سفیدپوستان 8.1 درصد است درحالیکه در میان سیاهپوستان بیش از 20 درصد است.
۷-نقض حق سلامت
رنگینپوستان در آمریکا در مقایسه با سفیدپوستان مراقبتهای درمانی کمتر و یا حتی بدتری دریافت میکنند. تحقیقات نشان میدهد، بیماران که تابعیت آفریقایی دارند، در بیماریهایی مانند سرطان، اچآیوی و مراقبتهایی که در دوره بارداری به آن نیاز دارند، خدمات درمانی با کیفیت پایین دریافت میکنند. همچنین این افراد در صورتی که از بیماری قلبی و عروقی رنج ببرند؛ احتمال آنکه درمانهای مورد نیاز را دریافت کنند کم بوده و اینکه این گروه از شهروندان آمریکا در جراحیها عضو بدنشان بدون آنکه لازم باشد، قطع میشود. تبعیض ساختاری علیه سیاهپوستان طی سالهای طولانی باعث شده که آنها کیفیت زندگی پایینی داشته باشند.
از سوی دیگر این موضوع در دوران شیوع کرونا آنها را در معرض خطر بیشتری قرار داده است. آمارها نشان میدهند شمار بسیاری از قربانیان کرونا در آمریکا سیاهان و گروههای اقلیت هستند که به دلیل نادیده گرفته شدن از سوی دولت و محروم بودن از بیمههای درمانی و نابرابری در دسترسی به بهداشت، جان خود را از دست میدهند. دادههای سازمان بهداشت نیویورک نشان میدهد که در برخی از مناطق این شهر آمار قربانیان کرونا تقریباً ۱۵ برابر بیشتر از سایر مناطق است. طبق آمارهای رسمی کشور آمریکا، تعداد سیاهپوستانی که به بیماری کرونا مبتلا شده و جان خود را از دست داند، بیشتر از سایرین است. بر اساس آمار و ارقام منتشرشده، در بحران کرونا سهم سیاهپوستان از شمار تلفات ناشی از ویروس کرونا 23 درصد است؛ در حالی که میزان تلفات سفیدپوستان از کل تلفات این ویروس حدود 13 درصد است.[10]
تبعیض گسترده علیه بومیان و اقلیت های نژادی در کانادا
بر اساس یک نظرسنجی عمومی در مورد کاناداییها، حدود نیمی (۴۶ درصد) از سیاهپوستان ۱۵ ساله و بالاتر گزارش کردند که دستکم یک نوع تبعیض را در پنج سال گذشته تجربه کردهاند. همچنین نتایج یک نظرسنجی سراسری که توسط بنیاد روابط نژادی کانادا (CRRF) و موسسه تحقیقات پیمایشی محیطزیست انجام شد، واقعیت و دامنه نژادپرستی در کانادا و تأثیرات آن بر گروههای اقلیت نژادی را تأیید میکند. در کانادا، تبعیض بر اساس نژاد، منشأ ملی یا قومیتی، رنگ، مذهب، سن، جنسیت، وضعیت خانوادگی، ناتوانی یا محکومیت برای جرمی که عفو شده است، رسما وجود دارد. بومیان کانادا نیز در این کشور با موج گستردهای از تبعیضها در موضوعهای مختلف مواجه هستند.
۱-عقیم سازی اجباری زنان
بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ بیش از ۱۰۰ زن بومی از شش استان کانادا اعلام کردند که مجبور به انجام عمل عقیمسازی شدند. عقیمسازی اجباری زنان و دختران بومی در کانادا را باید نوعی نسلکشی و تداوم روند استعماری دانست که باهدف به اصطلاح اصلاح نژاد از دهه ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۰ در جریان بود.[11] بنا بر گزارش کمیته حقوق بشر سنای کانادا نیز در سال ۲۰۲۲ گزارشی در مورد تقلیل موضوع عقیمسازی اجباری زنان بومی منتشر کرده بود. بر اساس این گزارش گروههای آسیبپذیر و به حاشیه راندهشده مانند زنان دارای معلولیت و زنان تحت پوشش موسسههای خدمات اجتماعی مانند زنان بومی تحت تأثیر عقیمسازی اجباری قرارگرفتهاند. کارشناسان بر این باورند که شمار زنان بومی که اجباراً و بدون رضایت عقیم شدهاند، احتمالاً بسیار بیشتر از آمار موجود است. زنان و دختران بومی در کانادا حتی از مراجعه ساده به پزشک میترسند؛ این ترس با توجه به تعصبات موجود و نژادپرستی سیستماتیک ضد بومی در سراسر شبکه بهداشتی کانادا قابل درک است.[12]
۲-نقض حقوق سیاهپوستان توسط پلیس
ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ انجامشده ﺗﻮﺳﻂ ﻛﻤﻴﺴﻴﻮن ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ اُنتاریو در زﻣﻴﻨﻪ ﺑﺎﻻ بودن 20 ﺑﺮاﺑﺮي ﺗﻌﺪاد بازداشتشدگان سیاهپوست در بزرگترین ﺷﻬﺮ ﻛﺎﻧﺎدا، ﺑﻪ دﺳﺖ ﭘﻠﻴﺲ و ﻣﻮاﺟﻪ اﻳﻦ ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﺑﺎ ﻣﻴﺰان ﻧﺎﻣﺘﻨﺎﺳﺒﻲ از ﺗﺒﻌﻴﺾ و ﺧﺸﻮﻧﺖ و اشاره به اﺧﺘﺼﺎص ﻳﺎﻓﺘﻦ 70 درﺻﺪ از ﻣﻮارد ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻣﺮگ، ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ زور و 70 درﺻﺪ از تیراندازیهای ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻣﺮگ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﻴﺮوﻫﺎي ﭘﻠﻴﺲ، در ﺷﻬﺮ ﺗﻮرﻧﺘﻮ توسط پلیس، اﻳﻦ در ﺣﺎﻟﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ سیاهپوستان ﻛﻤﺘﺮ از 10 درﺻﺪ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺷﻬﺮ ﺗﻮرﻧﺘﻮ را ﺗﺸﻜﻴﻞ میدهند.[13]
۳-نقض حقوق زندانیان
اﻓﺰاﻳﺶ ﺗﻌﺪاد اﻓﺮاد داراي ﻣﻠﻴﺖ ﺑﻮﻣﻲ در زندانهای ﻛﺎﻧﺎدا و انتشار گزارش از ﺳﻮي ﻣﺴﺌﻮل ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ندامتگاههای ﻛﺎﻧﺎدا، ﻣﺒﻨﻲ ﺑﺮ اﻓﺰاﻳﺶ 5 درﺻﺪي اﻓﺮاد ﺑﻮﻣﻲ زﻧﺪاﻧﻲ در ﭼﻬﺎر ﺳﺎل ﮔﺬﺷﺘﻪ - 2016 تا 2019- و رﺳﻴﺪن آن ﺑﻪ 30 درﺻﺪ، بهرغم ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻴﺰان ﻛﻠﻲ تعداد زﻧﺪاﻧﻴﺎن در اﻳﻦ ﻛﺸﻮر. همچنین اﺷﺎره ﺑﻪ اﻗﺪام ﻣﺮي کلود لندری رﺋﻴﺲ ﻛﻤﻴﺴﻴﻮن ﺣﻘﻮق بشر ﻛﺎﻧﺎدا، ﺑﻪ ﻣﺤﻜﻮم ﻛﺮدن این روﻧﺪ، ﺿﻤﻦ ﺑﺮ ﺷﻤﺮدن آن بهعنوان «رﺳﻮاﻳﻲ ملی» ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ درﺧﻮاﺳﺖ ﺟﻬﺖ اﻧﺠﺎم اﻗﺪام ﻋﺎﺟﻞ در راﺳﺘﺎي ﭘﺮداﺧﺘﻦ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﻣﺘﺪاوم و اﺿﻄﺮاري ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ؛[14]
حال سؤال مهمی که مطرح میشود، این است که: کشورهای غربی با وجود اتهاماتی که به برخی از کشورها همچون جمهوری اسلامی در خصوص عدم رعایت حقوق گونه های مختلفی قومی و مذهبی وارد میسازند، خود در برخورد با نژادهای رنگی به چگونه عمل مینمایند؟! شواهد و گزارشهای متعدد سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری از جمله گزارش شورای حقوق بشر سازمان ملل، حاکی از این است که دولت ایالاتمتحده آمریکا و کانادا که از بانیان قطعنامه علیه ج.ا.ایران است و همواره داعیه حمایت از حقوق بشر را دارد، عملاً این قشر عظیم را شهروند درجهی چندم خود بهحساب آورده و حقوق آنان را نقض میکنند. این در حالی است ج.ا.ایران با تمدن غنی خود، سالیان متمادی است که قومیتها و مذاهب گوناگون را گرد هم آورده است و از جایگاه ویژهای در کشور برخوردارند. بهعنوان مثال، اقلیتهای دینی از امکانات خاص آیین خود بهرهمندند که تضمینکننده حقوق آنان مطابق اسناد بینالمللی حقوق بشر نیز میباشد، آنان از حقوق متنوعی مانند حقوق سیاسی، اجتماعی، مدنی و... بهرهمند میگردند که مجموع این حقوق سبب میشود شأن انسانی آنان رعایت و هویت اقلیتی آنها نیز مستدام گردد.
در واقع این کشورها در حالی ایران را به نقض آزادی اقلیتهای مذهبي متهم میسازند که خود پرچمدار اعمال تبعیضات گوناگون علیه نژادهای رنگی و مذهبی ميباشند. از سوی دیگر ازآنجاییکه منع و مقابله با تبعیض در جهان امروزی آنچنان گسترشیافته که در کنار اسناد جهانی حاوی مبارزه با اشکال مختلف آن، در صورت ارتکاب گسترده و سازمانیافته توسط دولتی علیه شهروندان خود، بر اساس ماده 7 اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی که در حال حاضر بیش از 120 کشور آن را پذیرفته و اجرا میکنند، میتواند بهعنوان جنایت علیه بشریت و جرم بینالمللی محسوب گشته و قابلپیگیری و پیگرد باشد. بر این اساس، لازم است که سازوکارهای تبعیض نژادی و نژادپرستی، بهطورجدی موردتوجه سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری قرار گرفته و در این میان، نهادهای بینالمللی میبایست نسبت به سیاست استثناگرایی در اعمال تبعیض میان برخی از کشورها حساس بوده و واکنش جدی و مناسب اتخاذ کنند.
ساناز گودرزی، پژوهشگر و کارشناس ارشد روابط بینالملل
[4] .http://www.bostonreview.net/us-karlans-court/votes-behind-bars
[7]. https://nces.ed.gov/programs/coe/indicator_coi.asp
[8] . https://blackdemographics.com/households/african-american-income
[9] .https://www.blackenterprise.com/black-unemployment-rate-more-than-doubles-to-16-7-in-april
[10] .https://www.nytimes.com/2020/04/07/us/coronavirus-race.html
[11].https://sencanada.ca/en/sencaplus/opinion/forced-and-coerced-sterilization-in-canada-must-be-stopped-senator-boyer
[12] .https://www.fnha.ca/about/news-and-events/news/standing-up-against-coerced-sterilization-in-the-health-care-system
[14]. https://www.nytimes.com