دکتر افراسیابی میگوید شاید بین رخداد هاروارد و انکار بازداشت من ارتباطی وجود داشته باشد؛ شاید هم آنها میخواستند من را واقعا بکشند.
دکتر کاوه افراسیابی، استاد دانشگاه و کارشناس ایرانی مقیم ایالات متحده امریکا در گفتوگوی تلفنی روز سهشنبه(8 تیر) با خبرگزاری ایرنا، از دستگیری خود به شکلی کاملا غیرمعمول به بهانه پرداخت نشدن یک جریمه رانندگی مربوط به 25 سال پیش خبر داد.
دکتر افراسیابی افزود، پلیس امریکا وی را با دستبند به زندان برد و حتی اجازه یک تماس تلفنی را هم به وی نداد.
این کارشناس و صاحبنظر سیاسی برجسته پس از دستگیری یک شب را در بازداشتگاه سپری کرد و روز بعد در حالی که دستهای وی با دستبند از پشت بسته شده بود به وسیله خودروی ویژه به زندان منتقل شد.
افراسیابی افزود خودروی انتقال پس از طی مسافتی کوتاهی به شکل کاملا غیرعادی سرعت گرفت و راننده ناگهان با همان سرعت ترمز کرد.
بر اثر این واقعه این بازداشتی ایرانی که با دستهای بسته در عقب خودروی ون قرار داشت به جلو پرتاب شد و بر اثر برخورد سر با میلهای آهنی جراحات جدی به وی وارد شد.
به گفته افراسیابی، وی بر اثر این برخورد دچار آسیب از ناحیه سر، دست و پاها شد که ماموران به ناچار وی را با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردند.
این ایرانی مقیم آمریکا افزود، بیمارستان منطقه کمبریج به علت ترس و نگرانی از مزاحمتهای احتمالی پلیس به ناچار بیمار را با وجود آسیبهای وارد شده پس از چند ساعت مرخص کرد.
این وقایع در حالی رخ داد که این استاد دانشگاه پس از ترخیص از بیمارستان به همراه افسر پلیس برای رسیدگی به جریمه 25 سال پیش به دادگاه رفت و قاضی نیز حکم آزادی وی را صادر کرد.
آنچه در زیر میخوانید مشروح این واقعه است که دکتر کاوه افراسیابی در گفتوگوی اختصاصی با شبکه پرس تیوی اظهار کرد.
پری تیوی: دکتر افراسیابی، نخست توضیح دهید که چرا پلیس شما را بازداشت کرد و آن روز چه اتفاقی افتاد؟
افراسیابی: غروب یکشنبه، پس ورزش با دوچرخه، برای خوردن غذا به رستورانی در کمبریج در ایالت ماساچوست رفتم. در آنجا با رفتار بسیار بد کارکنان رستوران مواجه شدم و تصمیم گرفتم پلیس را در جریان گذاشته و از رفتار نژادپرستانه و تبعیضآمیز آنها شکایت کنم؛ اما پلیس کمبریج به جای شنیدن سخنان من با رفتاری نژادپرستانه با من برخورد کرد. آنها از من گواهینامه رانندگیام را خواستند و سپس به بهانه بسیار احمقانه و با این استدلال که 25 سال پیش جریمه رانندگی خودم را نپرداختهام که در اصل این ادعا نادرست بود، من را بازداشت کردند.
تمامی روز بعد به نادیده گرفته شدن درخواست به حق من مبنی بر داشتن یک تلفن و اطلاعرسانی به وکیل و یا خانوادهام گذشت. آنها از چنین کاری خودداری کردند. بعدازظهر همان روز، حدود ساعت سه آنها من را به دادگاه کمبریج بردند؛ با وجود اینکه بازداشت شدگان دیگری هم بودند، آنها را در خودروی ون جداگانهای سوار کردند و من را در به تنهایی خودرویی دیگر بردند. در طول راه راننده به سرعت خودرو را هدایت میکرد اما بهناگهان ترمز کرد؛ به جلو پرتاب شدم و سرم به دلیل برخورد با میلههای ماشین به شدت آسیب دید.
من را با آمبولانسی به بیمارستان منتقل کردند و در آنجا به دلیل صدمات جدی وارده به سرم مورد مداوا قرار گرفتم.
پس از آن دوباره من را به دادگاه کمبریج منتقل کردند اما دادگاه به آزادی من دستور داد و گفتند برای پیگیری جریمه 25 سال پیش به دادگاه نیوتن مراجعه کنم.
روز چهارشنبه(9 تیر) با همراهی یکی از دوستان به دادگاه نیوتن رفتم اما آنجا چنین جریمهای اصلا ثبت نشده بود و به من گفتند که روز پنجشنبه دوباره مراجعه کنم.
این واقعه یکی از موارد دهشتناک رفتار نژادپرستانه، آزاردهنده و نابجای پلیس بود که من قربانی آن شدم.
از آن مهمتر اینکه من شکایت خود را با شهردار کمبریج نیز در میان گذاشتم؛ آنها امروز با من تماس گرفتند و گفتند پلیس در کل منکر بازداشت من شده است و هیچ پروندهای در پاسگاه پلیس در این ارتباط وجود ندارد.
من در اینجا برگهای را از پلیس کمبریج در اختیار دارم؛ برگه ترخیص وسائل من از جمله کولهپشتی و تلفن همراهم از پاسگاه پلیس. این برگه گواهی است بر بازداشت من.
برگه دیگری نیز وجود دارد که به بیمارستانی که به آنجا منتقل شدم و از ناحیه سر مورد مداوا قرار گرفتم، مربوط میشود.
انکار بازداشت من از سوی پلیس نقض حقوق شهروندی و انسانی من و رفتار نژادپرستانه آنها را تائید میکند.
پرس تیوی: از شنیدن این واقعه بسیار متاسف شدیم. آیا قصد دارید مراحل قانونی را ادامه دهید؟ میخواهید چه کاری انجام دهید؟
افراسیابی: ببینید، طی چند روز گذشته چندین بار کارم به اورژانس کشیده شده است. سردردهای شدید نوبهای دارم و بیش از چند دقیقه نمیتوانم روی پاهای خود بایستم و پس از آن حتما باید دراز بکشم.
اینجا خدمات پزشکی هزاران دلار هزینه دربر دارد. تا کنون چند بار اسکن شدهام و که این امر ادامه خواهد داشت. پلیس کمبریج مسئول پرداخت هزینههای پزشکی من است. با آنها تماس گرفتهام اما پاسخی دریافت نکردهام.
دفتر شهردار هم مدعی است که من اصلا بازداشت نشدهام. مثلا ما در جامعهای متمدن زندگی میکنیم و ظاهرا قرار است مردمی و پیشرفته باشد. سال گذشته نیز همین پلیس کمبریج بود که پرفسور آفریقایی-امریکایی دانشگاه هاروارد را به نادرستی بازداشت کرد. میگویند در آن مورد نیز گزارشی از بازداشت و رفتار نژادپرستانه وجود دارد.
و امسال هم این واقعه رخ داد ... اجازه بدهید این موضوع را اضافه کنم که یک گزارشگر به همراه عکاس به منزل من آمدند و قول دادند گزارش و عکسها را منتشر کنند اما آنها هم همه چیز را سانسور کردند. بهعلاوه سانسور در رسانههای محلی - از جمله نشریه بوستون گلاب که من با آنها تماس گرفتم اما حتی زحمت پاسخ دادن را به خودشان ندادند - پلیس هم بازداشت من را انکار میکند. آنها باید از خودشان خجالت بکشند.
ظاهرا به دلیل کاری که کردهاند دستپاچه شدهاند و به همین دلیل تلاش میکنند تمامی مدارک و شواهد را پاک کنند اما من مستنداتی دارم که از بازداشت و سپس آزادی من حکایت دارد بنابراین، راهی برای فرار آنها وجود ندارد.
قصد دارم به نزد دفتر دادستانی کل شکایت ببرم زیرا آنها زندگی من را به مخاطره انداختهاند؛ پزشک معالجم نیز به من گفت که یک معجزه بود که خونریزی داخلی نداشتهام والا به حالت اغما میرفتم.
متعجب شدم وقتی شنیدم که رادیو صدای امریکا مدعی شد که من به دلیل رانندگی در شرایط نامتعادل بازداشت شدم - من رانندگی نمیکردم بلکه دوچرخهسواری میکردم. پلیس کمبریج دستور داد تا دوچرخهام را در گوشهای پارک کنم و دوچرخهام نیز به سرقت رفته است.
تمامی این اتفاقات ناشایاست در ارتباط با رفتار نژادپرستانه پلیس کمبریج بسیار دهشتناک است.
یک نویسنده شناخته شده هستم و کتاب جدیدم درباره یک چالش قانونی با هاروارد با نام "در جستوجوی حقانیت در هاروارد" بزودی منتشر میشود.
(این کتاب درباره یک نبرد حقوقی علیه) دو پلیس دانشگاه هاروارد است در دادگاه عالی امریکا - تنها رخ دادی که در طول تاریخ اتفاق افتاده است.
شاید بین رخ داد هاروارد و آنچه بر من اتفاق افتاد ارتباطی وجود داشته باشد زیرا آنها من را از بقیه همسلولیهایم جدا کردند و در حالی که دستان من از پشت بسته بود به تنهایی سوار خودروی ون کردن و پس طی مسافتی با سرعت زیاد ترمز کردند که ممکن بود به دلیل برخورد سرم با میلهها کشته شوم. شاید هم آنها میخواستند من را واقعا بکشند.
چنین رویداد شرمآوری، انکار بازداشت من و اعمال سانسور از سوی پلیس کمبریج، بسیار اسفناک است.