20 درصد آمریکاییها نیازمند به خدمات مراقبت از روان هستند اما معمولا این خدمات را دریافت نمیکنند- طرح "مدیکر برای همه" (برنامه ملی بیمه اجتماعی) باید به این معضل نیز بپردازد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر،اف. داگلاس استیونس برای پایگاه خبری اینفارمد کامنت، در گزارشی به طرح عمومی «مدیکر برای همه» که نوعی از مدل بیمه برای اشخاص است پرداخته و در نتیجه آن نوشته است که این طرح گرچه بسیار بهتر از طرح بیمه اوباما کر و بیمه های خصوصی است اما نقض آن این است که بهداشت روانی آمریکایی ها را در نظر نگرفته است. او می نویسد: اکثریت آمریکاییها از طرح عمومی "مدیکر برای همه" حمایت میکنند. از میان 25 کشور ثروتمند جهان آمریکا تنها کشوری است که از این برنامه برخوردار نیست.
مشروح این گزارش را در ادامه می خوانیم:
ایالات متحده بیشترین سرانه هزینههای بهداشتی را نسبت به کل کشورها دارد. بر اساس تحقیقی که توسط سازمان همکاری و توسعه از 13 کشور توسعه یافته از جمله نروژ، استرالیا، و انگلستان به عمل آورده است، آمریکا پایینترین نرخ امید به زندگی، بالاترین نرخ مرگ و میر نوزادان، و بالاترین نرخ بیماری قلبی و قطع عضو ناشی از دیابت را به خود اختصاص داده است. در میان همه کشورهای توسعه یافته جهان، آمریکا گرانترین سیستم مراقبت بهداشتی جهان را دارد که در واقع کمترین کارآمدی را نیز دارد.
مالیاتدهندگان در آمریکا 65 درصد پوشش مراقب بهداشتی را با پرداخت 2.1 تریلیون دلار به خود اختصاص میدهند. بسیاری از مالیاتدهندگان همین کشور پرداختهای خود را برای خدمات بهداشت روان افزایش دادهاند و این در حالیست که ایالات متحده مجموع هزینههای پرداختی خود را برای خدمات روانپزشکی و بهداشت روان کاهش چشمگیری داده است. افرادی که از بیماریهای روانی رنج میبرند درون جامعهای رها می شوند که برای این کار آمادگی ندارد. در بسیاری از شهرهای ما هزاران نفر از بیماران روان به افراد بیخانمان اضافه شدهاند، و زندانهای شهر، که ما را به یاد انگلستان در عصر الیزابت میاندازند، تبدیل به اصلیترین مراکز اسکان اکثریت بیماران روان در ایالات متحده شدهاند.
لایحه مراقبت مقرون به صرفه [یا اوباماکر] قرار بود هزینهها را کم کند و بیمه مراقبت بهداشتی را ارزانتر کند. این طرح 20 میلیون نفر را تحت پوشش قرار داد اما 30 میلیون نفر بدون بیمه باقی ماندند. دادهها مشخص می کنند که معایب آن بیشتر از مزایای آن بود. این طرح بسیار پرهزینه، بیثبات، پیچیده و بروکراتیک است. بدتر از همه آن که این طرح در واقع هدیهای به بیمهکنندگان خصوصی و دیگر سودجویان و ذینفعان مجموعه بهداشتی-صنعتی بود (برای مثال هزینههای سالانه بهداشتی برای یک خانواده 4 نفره که تحت پوشش سازمان PPO (سازمان تامین کننده ارجح )هستند اکنون به بیش از 25 هزار دلار میرسد). با اجرای یک طرح بیمه سلامت ملی در قالب طرح غیرانتفاعی و تک-پرداخت کننده "مدیکر برای همه"، ما می توانستیم 500 تریلیون دلار ذخیره کنیم. این ذخایر برای تضمین مراقبت بهداشتی با کیفیت و مداوم برای همه کافی بود، بدون اینکه هیچ اشتراک هزینهای داشته باشد. آمار نشان میدهد که نسبت به افرادی که بیمه کامل دارند، تعداد قابل توجهی از آمریکاییهای که بیمه ناکافی دارند بیمارتر هستند و در سنین جوانتری میمیرند.
وقوع این اتفاق در این کشور عجیب نیست. چرا که صنعت خصوصی و منفعتطلب بیمه، به اندازه ای بر سیستم مراقبت بهداشتی ما سلطه دارد که مفهموم اصلی، هدف، و سیستم بیمه سلامتی ما توسط آنها تعریف میشود. بیمه سلامت در ایالات متحده تابع مدلی تجاری است که بیمهگذاران را به مثابه واحدها و افراد تجاری در نظر می گیرد. بیمهگذاران خصوصی با محدود کردن منفعت مردم و یا بیمه نکردن افرادی که مشکلات سلامتی دارند سود خود را به بالاترین سطح میرسانند. مثل سایر تجارتها، هدف آنها پول بدست آوردن است. در این مدل تجاری، طمعی غیر انسانی نهادینه شده است و منفعت عمومی شهروندان و ملت نادیده گرفته میشود؛ در این سیستم بر اساس یک سیاست دقیق تجاری، افراد فقیر، سالمند، معلول، و بیماران روانی حذف میشوند تا بیشترین سود بدست بیاید.
اما در بیشتر کشورهای توسعهیافته هدف از بیمه سلامتی ارتقای خدمات اجتماعی برای دسترسی عمومی همه شهروندان به مراقبتهای بهداشتی مقرون به صرفه است و نه سودآوری برای سهامداران، مدیرعاملها و دیگر افراد در تجارت های خصوصی. ایالات متحده تنها کشور پیشرفته در جهان است که سیستم بیمه سلامت در آن افراد مریض را تحت پوشش قرار نمی دهد.
خدمات مراقبت بهداشت روان به طور کل، و گفتگو درمانی به طور خاص، تحت تاثیر سلطه شرکتهای بیمهای و دارویی بر سیستم مراقبت بهداشتی آمریکا قرار گرفتهاند. این موارد در ذیل گفتگو درمانی قرار میگیرند: روان درمانی ، روانکاوی ، مشاوره ، ازدواج درمانی ، خانواده درمانی ، گروه درمانی، گروههای روانشناختی، گروهها و برنامههای درمان اعتیاد، گروههای آموزش والدین ، برنامه های مدیریت خشم و بسیاری دیگر.
روشهای موثر متعددی برای مواجهه با اضطراب و پریشانی مردم وجود دارد از طریق گفتگوی بین متخصصان واجد شرایط با افرادی که بدنبال کمک هستند صورت میگیرد. گفتگودرمانی چیزی نیست که برای همه یکسان و ثابت باشد. این روش درمانی بر مشکلات احساسی در روابط فرد با خود یا دیگران تمرکز دارد. بیمهگذاران خصوصی که تمرکزشان بر سود و منفعت است کمترین میزان ممکن را در مراقبت و درمان روان هزینه میکنند. بیمه گذاران جلسات گفتگودرمانی را به شدت کاهش دادهاند. حریم خصوصی مورد تجاوز قرار گرفته و هیچ تضمینی برای حفظ آن وجود ندارد. انتخاب درمانگر نیز دیگر در اختیار بیمار نیست.
به همین ترتیب، شرکتهای دارو نیز بخاطر سود خودشان میخواهند داروهای گران بفروشند. شرکتهای بیمه و دارو اغلب گفتگودرمانی و افراد لایقی که در این زمینه کار میکنند (مثل مددکاران اجتماعی بالینی ، روانشناسان بالینی ، درمانگران ازدواج و خانواده ، مشاوران بهداشت روان ، روانپزشکان ، و پرستاران روانپزشکی) را تهدیدی علیه سلطه خود بر سیستم مراقبت بهداشتی میدانند. این شرکتها اصرار دارند که مشکلات بهداشت روان ناشی از « عدم تعادل بیولوژیکی» است که فقط نیاز به داروهای گرانقیمت دارد.
یک کمپین سیستماتیک برای بیاعتبار کردن ارزش و شایستگی گفتگو درمانگران وجود دارد که بر اساس آن شرکتهای بیمه و دارو برای مثال ادعا میکنند که بیشتر انواع درمانهای طولانی مدت بر پایه شواهد نیستند. پوشش بیمه برای گفتگو درمانی کاهش بسیار زیادی داشته است و افرادی که به دنبال گفتگو درمانی هستند باید بیشتر از قبل هزینه این خدمات را از جیب خود بپردازند.
دریافتکنندگان خدمات مراقبتی بهداشت روان نباید مجبور به پذیرش درمان روانی ناکافی بشوند. این حق شهروندان است که خواستار خدمات بالینی موثر باشند. اگر مشکلات احساسی،اعتیاد، ازدواج،و یا خانواده دارید، به شرکت بیمه سلامت خود بگویید که شما خواهان دسترسی کافی به رواندرمانگران با کفایت هستید. بگذارید که کارفرمای شما و دفتر منابع انسانی بداند که شما خواستار مزیت سلامت روان مستحکمی هستید که شامل خدمات گفتگودرمانی جامعی میشود.
برای ایجاد سود هنگفتی که سرمایهگذاران والاستریت مطالبه می کنند، نظام سالامت باید افراد سالم را در بر بگیرد و افراد مریض ، فقیر، معلول، بیماران روان، و بسیاری از سالمندان را نادیده بگیرد. بر اساس مطالعهای که ژورنال پزشکی نیوانگلند انجام داده است، تعداد بسیاری از سازمانهای حفظ سلامت مدیکر بدنبال دستچین کردن افراد سالمتر هستند.
سیستم مراقبت از بهداشت روان ما باید بیمه خصوصی را از خود خارج کند. شرکتهای بیمه خصوصی که 15 تا 25 درصد از پول مراقبت بهداشتی را بخاطر سودِ بیشتر نمیپردازند، ارزش چندانی ندارند. برای مثال اگر برنامه مدیکر موجود، همه شهروندان (و نه فقط افراد 65 سال به بالا) را در بر بگیرد، تنها در این صورت است که میتوان گفت «طرح مدیکر برای همه» برای سلامت جسم و روان ممکن شده و هزینهها بسیار کاهش یافته است.
تغییر شرایط موجود و ثبتنام کامل در طرح "مدیکر برای همه"، از طریق کاهش تدریجی 5 تا ده ساله سن واجدان شرایط، ممکن میشود. هر ضرری که ناشی از خروج مشاغل مرتبط با صنعت بیمه خصوصی از نظام سلامت باشد را می توان با افزایش مشاغل در دیگر صنایع آمریکا جبران کرد، مخصوصا که در این حالت آنها دیگر متحمل هزینههای بالای بیمه سلامتی که الان وجود دارد نخواهند شد. طرح "مدیکر برای همه" باید به شهروندان وابسته باشد و نه به شغل و استخدام.
مدیکر بسیار کارآمد تر از بیمه خصوصی است و نمیتواند مراقبت را از افرادی که بیش از دیگران بدان نیاز دارند دریغ کند. دولت با ایجاد یک واحد عمومی تک-پرداختکننده میتواند کنترل هزینهها را امکانپذیرتر کند.
مدیکر مرسوم، 2 درصد از مخارج کلی را در بر میگیرد، که از مخارج کلی بیمه در سیستمهای جهانی تک-پرداختکننده مثل تایوان یا کانادا کمی بیشتر است. اما حتی مدیکر مرسوم نیز سودمند تر است تا "لایحه مراقبت مقرون به صرفه"؛ چرا که این لایحه بر اساس استراتژی فیلترینگ درآمدهای جدید از طریق بیمهگذاران خصوصی انتفاعی و سازمانهای خصوصی حفظ سلامت بنا نهاده شده است که برای بخش عمدهای از طرح مدیکید با آنها قراردادهای فرعی بسته شده است.