X
GO
اخبار
تاریخ انتشار: چهارشنبه 08 تیر 1401
تعداد بازدید خبر : 1078
تاریخ ثبت : ﺳﻪشنبه, 14 تیر,1401 | 06:02 ب.ظ
تاریخ انتشار : چهارشنبه, 08 تیر,1401 | 09:34 ب.ظ
تاریخ آخرین بروزرسانی : دوشنبه, 28 شهریور,1401 | 03:23 ب.ظ

گفته‌های اسیر آزاد شده ایرانی از زندان ابوغریب و شکنجه‌های نظامیان آمریکایی

  • گفته‌های اسیر آزاد شده ایرانی از زندان ابوغریب و شکنجه‌های نظامیان آمریکایی

یکی از ایرانیان زندانی در زندان ابوغریب که تحت شکنجه‌های بسیار شدید توسط نظامیان آمریکایی در زندان قرار گرفته بود به شرح گوشه ای از شکنجه های روا شده بر خود می گوید.


 

به گزارش مدیریت ارتباطات و اطلاع رسانی معاونت امور بین الملل قوه قضائیه و ستاد حقوق بشر، «محمد بلندیان» یکی از ایرانیان آزاد شده از زندان ابوغریب آمریکا که تحت شکنجه‌های بسیار شدید توسط نظامیان آمریکایی قرار گرفته بود در این مراسم به شرح گوشه‌ای از  این شکنجه‌ها پرداخت.


بلندیان گفت: در سال ۱۳۸۲ به قصد زیارت عتبات وارد عراق شدم و بعد از زیارت کربلا به سمت زیارت کاظمین رفتم اما با ورود به کاظمین نظامیان آمریکایی من را اسیر کردند. در بدو ورود به زندان با ضربه و کتک پهلوی من را شکستند و بعد از آن من را به یکی از قصرهای صدام بردند که مرکز اطلاعات آمریکا بود در آنجا حیاطی وجود داشت که در آن قفسه‌های آهنی قرار گرفته بود و هر کدام از این قفس‌ها به اندازه یک برانکارد جا داشت و داخل آنها دوربین گذاشته بودند.
 

وی افزود: سربازها دائماً ما را زیر نظر داشتند حتی برای دستشویی اجازه خروج از قفس را نمی‌دادند. ساعت‌ها دست و پای ما را می‌بستند و ما را به سینه روی زمین می‌خواباندند. بعد از ۳۰ روز من را به ابوغریب بردند و داخل کمپ‌هایی که در آن چادر زده بودند قرار دادند.

 

بلندیان گفت: در این دو سال که من در آنجا زندانی بودم حتی ده نفر را هم ندیدم که به آمریکایی‌ها حمله کرده باشند و به جرم حمله به آمریکایی‌ها زندانی شده باشند همه مردم بی گناهی بودند که از خیابان و حتی در خانه خود ربوده و به زندان آورده شده بودند. چند نفر ایرانی هم در ابوغریب بودند. ما را بعد از چند روز به زندان انفرادی بردند. هوا بسیار سرد بود. یک شب صدای سگ شنیده می شد، سگ‌ها را به سمت سلول آوردند. بعد از چند دقیقه من را بیرون آوردند و عریان کردند؛ سگ را به قدری به من نزدیک کردند که آب دهانش به صورت من می‌پاشید. وقتی سگ من را گاز گرفت، ناخودآگاه گردن سگ را گرفتم اما آنها گفتند اگر سگمان را بزنی تو را می‌کشیم.
 

وی ادامه داد:‌ آن سگ قسمتی از پای من را کند. آنها بعد از چند دقیقه پای من را بدون بیهوشی بخیه کردند. در طول بخیه روی سینه من با پوتین و چکمه ایستاده بودند و بعد از بخیه هم مجبورم کردند سینه خیز تا انفرادی بروم درحالی که کسی روی کمرم نشسته بود. آن روز سخت‌ترین روز عمرم بود.

 



اسیر آزاد شده ایرانی از زندان ابوغریب، گفت: شب عید سال ۱۳۸۳ ما داخل کمپ‌ها بودیم و آن روز من اضطراب بسیار شدیدی داشتنم؛ آنها با مشکل جدیدی مواجه شده بودند و آن زیادی زندانی‌ها بود. من برای لحظاتی از چادر بیرون آمدم تا در مکانی که به آن حیاط می‌گفتند قرار گیرم؛ ناگهان صدای انفجاری آمد، متوجه شدم آنها برای کم کردن تعداد زندانیان در داخل چادرها خمپاره می‌انداختند و وقتی برگشتم تمام افراد داخل سلول‌ها قطعه قطعه شده بودند.
 

وی با بیان اینکه صحنه وحشتناکی بود، تاکید کرد: بی گناهانی که زندانی بودند و نمی‌توانستند فرار کنند را اینگونه قتل عام کردند. این خمپاره‌ها فقط داخل کمپ‌های زندانی‌ها انداخته می‌شد. یادم است وقتی این صحنه را می‌دیدم یک سرباز ژاپنی هم آنجا بود که با دیدن این صحنه بسیار متأثر شده بود و اشک می‌ریخت اما در کنار این سرباز ژاپنی سه سرباز زن آمریکایی بودند که با لذت به بدن‌های قطعه قطعه شده زندانیان  بدون هیچ رحم و عاطفه‌ای نگاه می کردند.


بلندیان در خاتمه سخنانش گفت:‌ در یک سال و اندی که من را در ابوغریب نگه داشتند دوبار از سازمان های بین المللی آمدند تا از وضعیت ما با اطلاع شوند اما بعد متوجه شدم که اینها همه ساختگی و دروغین است؛ چون یکی از این افراد که به عنوان مدافع حقوق بشر آمده بود با یکی از سربازان شکنجه گر من وقتی صحبت کرد فهمیدم او از خود آمریکایی ها است. امروز بعد از سال ها به همه می گویم آمریکا آن چهره اتو کشیده و شیک نیست که شما در تلویزیون و رسانه‌ها می‌بینید. از نظر آمریکایی‌ها جز خودشان هیچ بشر دیگری وجود ندارند و در حق همه فقط جنایت می‌کنند.


 

ارسال نظر: